در این بخش و بهویژه در متنهای بلندتر آغازین آن، شاهد پرسشهایی کلی ناظر به گذشته، موقعیت حال حاضر، و مسیر پیش روی هنر ایران هستیم. نکتهای که از منظر زمان حال جالب توجه است آن که، آنگونه که از بسیاری از نوشتهها و تحلیلهای این دوران برمیآید، اکثر ناظران هنرهای تجسمی آن زمان معتقد بودند که مقطع مهمی از هنر معاصر ایران را تجربه میکنند که هنرمندان برجستهی آن با درس گرفتن از انتخابهای هنر پیش از انقلاب و با از سر گذراندن تجربهی انقلاب، حالا در موقعیت انتخابی آگاهانهتر قرار دارند و میتوانند، به دور از دوگانهی گرتهبرداری ظاهری از جریانهای غربی یا بازگشت ایدئولوژيك به گذشتهی فرهنگی، پاسخی خاص موقعیت خود به مسائل هنر معاصر و موقعیت ایران در آن ارائه دهند.
این دوره در عین حال زمانی است که، جدای از نشریات تجسمی عمدتاٌ کوتاه مدت «حوزهی هنری» و هنرمندان پیرامون آن، نشریهی تخصصیای برای هنرهای تجسمی وجود ندارد، و بار این خلأ را عمدتاٌ یکی-دو نشریهی مستقل بر دوش میکشند که در اغلب شمارهها بخشی را به هنر اختصاص میدهند. به طور مشخص، مجلهی آدينه (شروع انتشار، ۱۳۶۴) و دنیای سخن (شروع انتشار، ۱۳۶۵)، در آن دوران يك تنه به فضای روشنفکری و انتقادی آن زمان شکل میدادند، و فضایی برای تأمل بر موقعیت تاریخی هنر و ادبیات در ایران و پیوندهای آنها با عرصهی فکر و فرهنگی و سیاست فراهم میآوردند.
البته میتوان دید که مطالب تجسمی این مجلات، به ویژه آدینه، در قیاس با دیگر حوزهها چون ادبیات، تفکر یا سیاست ضعیفتر بوده است (نکتهای روشنگر، که البته بیشتر در مورد نوشتههای نویسندگان ثابت تجسمی آنها صادق است، و نه مثلاٌ در مورد مقالات فرج سرکوهی). اما نکتهی مهم آن است که این نشریات به واقع آخرین نسل از مجلات روشنفکری»، و نه تخصصی با شبهتخصصی، بودند که به شیوهی برخی مجلات پیش از انقلاب، فعالیت خود را معطوف به حوزهی عمومی و اثرگذاری بر آن میدانستند، و به هنرهای تجسمی نیز به عنوان بخشی از پِروبلماتیکِ ایران معاصر و بازاندیشی در آن میپرداختند . تجربهای که پس از آن دیگر تکرار نشد، و اساس شرایط امکان، آن نیز با تغییر شرایط سیاسی و تاریخی دشوارتر شد.
برای مطالعهی مقالات این بخش به قسمت «مقالات مرتبط در فصلنامه» در پایین همین صفحه، مراجعه نمایید.
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.