بخشی از متن:
بشارت میرسد که خانم ایران درودی به وطن بازگشته است و لابد با دستاوردهایی که در نمایشگاهی از نقاشیهای او در مجموعه فرهنگی آزادی (اردیبهشت ۷۱) سامان گرفته است. این مجموعه ارائه شده البته حدیث امسال و اینجا نیست و بروشور نمایشگاه تاریخ پاریس ۱۹۸۷ را دارد و نشان میدهد که نقاش کارهای چند و چندین ساله را جمعآوری کرده و به ایران آورده است.
با ورود به اولین فضای نمایشگاه که در مقابل در ورودی است، یک اثر در ابعاد نسبتاً بزرگ در جایگاه مخصوصی قرارگرفته است. نقاش در این اثر سعی کرده است با استفاده از رنگهای رقیق در قسمتی از کار و رنگهای غلیظ تکهتکه در کنار هم در قسمتهای دیگر و تداخل این رنگها با هم و ایجاد فضایی مهآلود بر فراز خط افق گونهای ابهام بیافریند. ابعاد نسبتاً بزرگ این کار بیننده را بیشتر پای خود نگه میدارد تا کارهایی که در اندازههای کوچکتر عرضه شدهاند که کم هم نیستند. این کارها با سوژهها و مضمونهایی واحد مدام تکرار میشوند و نهایتاً در این استمرار میخواهند که بیانگر گونهای تصویر کلی از ایران باشند با همه راز و رمزها و دلهره و جذبههایش. این تصویر کلی یادآور تصور نقاشی چون «ادموند دولاک» و یا کسان دیگری است که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شرق را تصویر کردهاند، در کار اینگونه نقاشان در حقیقت با جستجوی ژرف و عمیقی که در درون انسان ثمر داده باشد روبرو نیستیم. نگاهی است از بیرون و حاصلش بیشتر نقاشیهای مستشرقپسندی است که سر از پشت جلد کتابهایی عوامپسند و پرفروش درمیآورد و خوانندۀ غربی را در بدست آوردن نوعی تصور و تصویر شرقگونه یاری میدهد.
برمیگردیم به گذشته تا ردّ پایی را پیدا کنید. در مجموع، ایران درّودی همیشه نقاش پرکار و مطرحی بوده است. تجربههای گوناگونی را نیز آزموده است. آبستره، منظرهسازی و کارهای مختلف دیگر اما در حقیقت راه خودش را با نقاشیهای ظاهراً سورئالیستی پیدا کرده و این شیوه را در تابلوهایی با ابعاد نسبتاً بزرگ هم ارائه داده است. کارهای او اغلب نامهای رمانتیک و ادبی هم داشتهاند تا بیننده را در راستای نیّت نقاش هدایت کنند. فضاهای کاری بیشتر «تصویر»پردازانه بوده است همراه با عناصری نظیر برق و انعکاس و قطره خون و رنگهای تیره و روشن در هم محو شوند» و شکلهای ظاهراً دفرمه شده و معماری در فضا و گاه به گاه عناصر گیاهی مثل گلهای رُز و رُزهای زرد و شقایقها و گلهای سفید همراه با حس و حال شلوغی و پراکندگی در فضا که به دل نمینشیند اما باید حرفیداشته باشد. نقاش آن سالها بیشتر از «سالوادور دالی» و سوررئالیستهای هم عصر او تأثیرپذیر بود و گاه کار به تقلید محض میکشید و این نکته در همان زمان مورد بحث بود. نمونهاش در مورد اثری به نام «شرحی از مظلمۀ خون سیاووشش باد» (۱۹۷۳ – آثار نقاشی ایران درودی – چاپ دوم، پخش توسط انتشارات امیرکبیر).
اکنون که به آثار ارائهشده در این نمایشگاه نگاه میکنیم، تفاوتهایی جزئی در مضمون، شیوۀ ارائه، کاربرد عناصر و حس کلی کار دیده میشود. از جمله اینکه جای عناصر سابق با عناصر دیگری چون گنبد و گلدسته عوض شده است که این گویا مربوط است به دلمشغولیهای تازه نقاش در مورد «… روح سرزمین و جنگ ایرانی». روش فنی نقاش نسبت به کارهای گذشته در بازی رنگها و ضربههای قلم بر کاغذ و بوم ؟؟؟؟؟؟ و لطیفتر شده و بیشتر جا افتاده است اما ؟؟؟؟؟ روشی سطحی است. جایگزینی عناصر نیز ؟؟؟؟؟؟ خود ضرورتاً به معنای جایگزینی حقیقت و معنای متعالیتری در کار نیست. چیزی باید از جان تراویده باشد و جستجو و پژوهشی و اندیشهای از طریقی هنرمندانه سیر و سلوک کرده باشد که هنرمند بخواهد با ابزار مختلف و تکرار رو به کمالی آن را بیان کند. نقاش در این آثار از همان روشهای فنی سالیان دراز خود سود جسته است و در این دور تکرار و تقلید برای گونهای پیریزی دیدگاه شخصیاش سعی داشته است. تلاشی که شاید زمینهساز میبود اگر از ابتدا حرفی و مفهومی عمیق و اساسی وجود میداشت. به عنوان نمونه در آثار «فرانسیس بیکن» همیشه یک تصور اولیه وجود دارد و او دربارۀ یک چیز واحد حرف میزند، اما دائماً شکل ارائه کار تغییر میکند و بعضی وقتها هم تغییر نمیکند. چیزی که بیکن بازگو کننده آن است با آنچه را که سالوادور دالی مدام باز میگوید مسألهای اساسی و بنیادی است که ریشه در هستی بشری دارد. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.