حرفه هنرمند

تازهترینهای وبنامه
اشتراک
همراهان حرفه: هنرمند
آخرین فصلنامه

۲۰ سال پیش که قصد داشتیم به آسیبشناسی هنر ایران به طور جدی فکر کنیم؛ به اولین موضوعی که پرداختیم بحث «آموزش هنر» بود. سه پروندهی متوالی دربارهی آموزش منتشر کردیم، اما امروز که به آنها بازمیگردیم میبینیم که اکثر صورتمسالهها تغییر کرده است، گفتمانهای اجتماعی متحول شده است، بحرانهای سیاسی زیادی از سر گذراندهایم و نسلها تغییر کردهاند. با اینحال بعضی از سوالات، مسألهها و تعارضها هنوز پابرجا هستند. امروز هم وقتی به آموزش فکر میکنیم نمیتوانیم کلیدهواژهی «بحران» را برای آن به کار نبریم! جالب است که مجلهی «آدینه» در دههی هفتاد نیز وقتی به بحران آموزش پرداخت، چنین عنوانی برای آن انتخاب کرد: «بحران آموزش هنری و نقش و نقاشی»! اما امروز که ایرانیان در حالِ بازنگری در تقریباً همهی عرصههای اجتماعی هستند، و روشنفکران حرف از تأسیس بسیاری از ساختارهای زیستی و اجتماعی جامعهی ایران میزنند، اگر بخواهیم به آیندهی هنر ایران فکر کنیم ناچاریم دوباره به آموزش برگردیم. ما در مقالهی اول این ویژهنامه سرفصلهای اصلی مسأله و دلایلِ بحران را برشمردیم و به اجمال آنها را توضیح دادیم. در فصل اول به بحران آموزش هنر معاصر در غرب پرداختهایم. درواقع بحران آموزش هنر در ایران، در یک سطح گسترده، تابعِ بحران در تعریف و آموزش هنر در غرب است. سوال اینجاست که «پس از مرگ هنر» آموزش هنر چگونه ممکن است؟ اگر «زیباشناسی» جای خود را به «دغدغههای اجتماعی-سیاسی» داده باشد، و اگر «تاریخ هنر» دیگر مسیر مشخصی را طی نکند، و اگر یادگیری مهارتهای دستورزانه، به نفع آگاهی نظری رنگ باخته است، و در نتیجه اگر «تولید هنر / ART » جای خود را به مطالعات فرهنگ بصری سپرده باشد؛ آنگاه اصلاً میتوان از آموزش هنر سخن گفت؟ اگر جواب این سوال مثبت است؛ منظورمان کدام «آموزش» است؟ کدام «هنر»؟