پنجره‌هایی به سوی زندگی مردم / نامی پتگر

پنجره‌هایی به سوی زندگی مردم / نامی پتگر

بخشی از متن:

پدرم از شاگردان میرمصوّر ارژنگی است و تعلیمات اصلی را تحت نظارت این استاد در تبریز آموخت و در سنین جوانی به تهران آمد. با اینحال نمی‌توان گفت که پتگر پس از آمدن به تهران و اشتغال به تحصیل در مدرسۀ هنرهای مستظرفه و دیدن آثار کمال‌الملک و علی‌محمد حیدریان و شیخ اسماعیل آشتیانی، از آنان تأثیری نگرفت. او همواره بی‌تعصّب هر جا که صدای پای هنر را می‌شنید بی‌تاب به آن سو می‌شتافت و اختلافات را کنار می‌گذاشت و صاحب هنر را تحسین می‌کرد. حداقل این تأثیرپذیری، دورۀ کوتاهی از فعالیت‌ هنری او را شامل می‌شود، یعنی از سال ۱۳۱۹ تا سال ۱۳۲۴ هجری شمسی. از آثار معروف این دوره می‌توان از تابلوی «خیابان سرچشمۀ تهران» یاد کرد. می‌دانیم که استاد شیخ اسماعیل آشتیانی تابلویی دارد به نام «چهار راه گلوبندک» که حدود پنج سال قبل از تابلوی سرچشمۀ پدرم ساخته شده است. مطمئنم که پدرم این تابلو را دیده بود. و چه بسا هماوردی با استاد پیشکسوت می‌توانسته است یکی از انگیزه‌های دست یافتن به پیروزی در تابلوی «خیابان سرچشمه» باشد. این دو اثر را قیاس می‌کنیم.

پدرم پتگر تابلوی ، «خیابان سرچشمۀ تهران» را در سال ۱۳۲۲ از پنجرۀ اتاق خودش که در طبقۀ دوّم ساختمان مشرف به خیابان بود نقاشی کرده است و زندگی روزمرّۀ شهروندان را با توصیف دقیق جزئیات به تصویر کشیده است. تابلوی «چهارراه گلوبندک» اثر استاد آشتیانی را از نظر ترکیب‌بندی مورد مطالعه قرار می‌دهیم. پلان اوّل فقط شامل یک‌سوّم سمت چپ بوم می‌شود و در آن گوشۀ بنای قدیمی یک کاروانسرا مشاهده می‌شود که به پشت بامهای یک گرمابۀ بزرگ نیز شبیه است. بقیۀ پلان اوّل، سطح زمین جلوی کاروانسراست با دو شتر نشسته و یک الاغ و دو مرد جوان که با هم صحبت می‌کنند. چهارراه خلوت است و حال و هوای یک چهارسو را ندارد. آن سوی خیابان، ساختمانی دو طبقه با شیروانی و دو مغازه در پایین خود، پلان دوم تابلو را تشکیل داده است. تابش آفتاب بر آن و همچنین بر چادرهای راه راه مغازه‌ها، ما را به یاد ساختمان و چادرهای مغازه‌های تابلوی «خیابان سرچشمه» اثر پدرم می‌اندازد. ولی پنجره‌های بی‌شیشه و بی‌چهارچوب طبقۀ دوم، این ساختمان را خالی از سکنه می‌نمایاند. ساختمانهای خلوت خیابانی که از چهارراه به سوی شمال می‌رود، به همراه سلسله جبال دوردست، پلان سوم را تشکیل ‌می‌دهد که در بخش برخورد با پلان وسط، دو شقه و غیریکپارچه دیده می‌شوند. وجود الاغ، شتر، درشکه با درشکه‌چی و اتوموبیلی که روبروی ساختمان پلان وسط، کنار خیابان پارک شده است نیز حالت مونتاژ وسایل مختلف و متضاد نقلیه در کنار هم را تشدید می‌کند. البته ساخت و ساز و رنگ‌آمیزی ناتورالیستی این اثر بسیار استادانه است. در قیاس با «خیابان سرچشمه» کار پدرم، انسان کاملاً احساس می‌کند که اثر بعدی متمّم و مکمّل اثر قبلی است. انگار استاد بعدی کاستیهای کار استاد قبلی را دیده و درک کرده و در کار خود کوشیده است که این کاستیها تکرار نشود و به این نیز اکتفا نکرده، بلکه کمال و انسجام خاصی به کمپوزیسیون تابلوی خود بخشیده است.

در مواجهه با تابلوی «خیابان سرچشمه» ما شاهد تابش آفتاب درخشان تهران هستیم. آفتاب و ساختمانها به تنهایی مهمترین معرفی کننده‌های تهران هستند. پرسپکتیو منظره به نحوی است که تمامی روی پشت‌بامهای پلان اوّل در سطح مستوی تابلو با عرض حدود یک سانتی‌متر طراحی شده است؛ زیرا سطح پشت‌بام بسیار نزدیک به افقِ دید نقاش بوده است. لذا خط بالای ساختمانهایی که چندین ده متر در سمت راست تابلو از بیننده دور می‌شوند، در بخش روبروی بیننده و نیز بخشی که ضلع دیگر بناها به داخل کوچه می‌روند، روی یک خط افقی امتداد می‌یابد. جمعیت داخل پیاده‌رو از راست تا چپ، پلان اوّل را تشکیل داده است – جمعیتی حدود هفتاد نفر (تعداد آدمها در تابلوی «چهارراه گلوبندک» فقط دوازده نفر است.) با کمپوزیسیونی که به یک اندازه طرح و برنامه‌ریزی شده و در عین حال خودجوش است، دیده می‌شود. حدود هشت باب مغازه با چادرهای آفتابگیر رنگی که زیر هر کدام از آنها جنب و جوش خرید و فروش محسوس است، به همراه پشت‌بام و شیروانی مغازه‌ها، پلان دوّم را تشکیل داده است. یک شیروانی طولانی و چهار ایوان بزرگ پلان سوم را تشکیل می‌دهد و پشت همۀ اینها کوهستانی خیالگونه که بخشی از آن پشت دودهای سیاه و سفید دو دودکش یک مغازۀ آهنگری پنهان شده است پلان چهارم را تشکیل می‌دهد. …

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول