معرفی و فهرست نقاشان معاصر ایران در حرفه: هنرمند
مجموعهی حرفه: هنرمند در طیِ بیستواندی سالْ فعالیتِ خود با بیشاز ۴۰ نقاش معاصر ایرانی گفتوگو کرده، از آنها نوشته و کوشیده است ورای کلیشههای مرسوم در هنر معاصر ایران، آنها را نقد کند. مجموعهی پیشِرو فهرستیست از این دو دهه.
(جهت مطالعهی مقالاتِ مرتبط، روی نامِ هنرمند مورد نظر کلیک کنید)
ابوالقاسم سعیدی (نقاش، ۱۳۰۴ تاکنون)
ابوالقاسم سعیدی یک روایتگراست، روایتی به زبان و بیان نقاشی، نه از نوع روایت ادبی/ اجتماعیِ تحمیلشده بدین رسانه. روایتهای رنگین سعیدی بیشتر از دل طبیعت پُرنورِ ایران میآید؛ طبیعت در ایجاز و تجرید مداوم، تبدیل به نشانه میشود و این نشانه در بازی خطوط و رنگها، هم نمایانگر طبیعت است هم نشانگر ارتباطات تجسمی که بین نقشمایهها جریان دارد.

احمد امیننظر (نقاش و چاپگر، ۱۳۳۴ تاکنون)
احمد امیننظر بعد از بازگشت به ایران، خود را بسیار جدی و فعال شناساند. چند نمایشگاه پیاپی برگزار کرد و مورد توجه قرار گرفت. اما مدت طولانی بود که از او خبر نداشتیم. خاطرهی کارهای گذشتهاش ترغیبمان میکرد به سراغش برویم، اما دودل بودیم. دل به دریا زدیم و به سراغش رفتیم. … از این که سراغش رفتیم پشیمان نشدیم.

الهه حیدری (نقاش، ۱۳۴۷ تاکنون)
ساده، وسیع، کمرنگ، حساس، آرام، شکننده. اینها کلماتیست که اگر بخواهیم کارهای الهه حیدری را توصیف کنیم بهذهن میآیند. بیش از بیست سال است که به کودکانِ سه تا دوازده سال نقاشی آموزش میدهد. دستودل او در این سالها مدام آرامتر شدهاند و در سنت تصویری مدرن کمینهگراتر. و انگار هرچه بیشتر گذشته است آن کلمات رنگ بیشتری به خود گرفتهاند.

امید مشکسار (نقاش، ۱۳۵۱ تاکنون)
امید مشکسار نمونهی هنرمندی است که آثار او به تجربهی زیستهاش سمتوسو دارد. او در تمامی آنچه که آدمهای روزگارش سالها است با آن خو کردهاند، بازنگری میکند؛ از اینرو نقاشیها و طراحیهای امید همچون آینههایی است که وجوه غیرطبیعی دنیای امروز را بازتاب میدهند. بخشی از حساسیتهای خود را مدیون تکوین خودآموخته و خودانگیختهی هنرش و دوری از محیطهای عادتزده و افکار مدگرای هنری است.

امین نورانی (نقاش، ۱۳۴۴ تاکنون)
امین نورانی سالم کار میکند و دچار ابتلائات زمانه نشده است. مانند سایر نقاشان تجربههای مختلفی کرده و شیوههای متفاوتی را آزموده؛ اما همواره سعی نموده تجربهی زیستهی خود را مصور کند. گاه موفق شده و گاه نه.

بابک اطمینانی (نقاش، ۱۳۳۵ تاکنون)
هر نقاشِ حرفهای یک تعریف از نقاشی دارد و یک اسلوبِ شخصی. معدود معلمِ نقاشی را میشناسیم که بتواند این دو وجه را از هم جدا کند و بهجای سلیقهی شخصی، تعریف خود را آموزش دهد. بابک اطمینانی یکی از آنهاست. مهمترین خصوصیت اطمینانی ذهن منسجم و تعقل سامانیافته است. این ذهن منظم او را به معلمی موفق تبدیل کرده که توانسته مفاهیم و تعریفش را از نقاشی مجزا و مشخص آموزش دهد.

بکتاش سارنگ جوانبخت (نقاش و هنرمند چندرسانهای، ۱۳۶۰ تاکنون)
آثار او از نخستین نمایشگاه طراحیهایش در سال ۱۳۸۱، تا آثار حجمی و چیدمانی امروزش مرموز و معمایی بودهاند. در سال ۱۳۸۴، برای ادامهی تحصیل به فرانسه عزیمت کرد. تاکنون چندین نمایشگاه فردی داشته و در بیشاز سی نمایشگاه گروهی در ایران و خارج از ایران شرکت کرده است. او هنرمندی چندرسانهایست و با تکنیکهای مختلفی چون طراحی، نقاشی، کلاژ، جعبه و کتاب، عکاسی، چیدمان و آثار حجمی کار میکند.

بهمن محصص (نقاش، پیکرهساز و کولاژساز، ۱۳۰۹-۱۳۸۹)
هنرمندی نوگرا که با نگرشی جهانی و تعهدی روشنفکرانه وضعیت بشری را در آثارش منعکس میکرد. میگفت: «هنر … زندگی را میستاید و نشان میدهد. در برخی دورهها اجباراً طور دیگری عمل میکند، همچون بروگل و گویا. من از اینها پیروی میکنم».

بیژن اخگر (نقاش، ۱۳۴۳ تاکنون)
او نقاشی است با سری رو به پایین! کمتر در آثارش اثری از آسمان و نیمهی بالایی افق را میبینیم. چشمهایش به زمین میکشد، و مادیت سفت و سرسخت اشیا جذبش میکند. با اینحال آنچه ترسیم میکند بیاهمیت نیست…

بیژن صفاری (نقاش، ۱۳۱۲-۱۳۹۸)
او ازجمله هنرمندانی است که حتی پس از مهاجرت به ورطهی هنر اگزوتیک و شرقیمآبی نیفتاد؛ کار صفاری در ردهای وسیع از آثار مدرنیستی قرار میگیرد که مضامین آن بر مبنای لذت دیداری انتخاب میشود و اشیا و روابط خرد زندگی روزمره را به موضوع فرم زیباییشناسانهی تجسمی تبدیل میکند.

ثمیلا امیرابراهیمی (نقاش، ۱۳۲۹ تاکنون)
ثمیلا دورهی كارشناسی حقوق را در دانشكدهی حقوق و علوم سیاسیِ دانشگاه تهران (۱۳۵۱-۱۳۴۷)، دورهی آموزشیِ حكاكی روی فلز (كالكوگرافی) و چاپ دستی را در مدرسهی عالی طراحی برای هنر و صنعتِ پاریس (۱۳۵۲)، و كارشناسی هنرهای زیبا را در کالج هنرها و صنایعدستی كالیفرنیا، اوكلند كالیفرنیا (۱۳۵۷-۱۳۵۳) گذراند. اولین نمایشگاه انفرادیاش را در خانه آفتاب، تهران (۱۳۵۱) برپا کرد و از آن پس آثارش را بارها انفرادی و گروهی در داخل و خارج از ایران به تماشا گذاشته است.

حسامالدین رضایی (نقاش، ۱۳۳۷-۱۳۷۷)
تلاطمهای اجتماعی، تعطیلی چندسالهی دانشگاهها و فروکش امواج انقلاب، حسام را به فکر سفر به خارج و ادامهی تحصیلات هنری خود انداخت. اما مشکلات زیاد بود. جدایی از خانوادهای که به شدت به آن وابسته بود از یک سو و هزینه هنگفت یک سفر تحصیلی برای چند سال از سوی دیگر میتوانست برای انصراف از این وسوسه کافی باشد. اما این یک هوس زودگذر نبود. «ماهی سیاه کوچولو» تصمیمش را گرفته بود و باید به هر قیمت خود را به اقیانوس میرساند.

حسینعلی ذابحی (نقاش، ۱۳۲۴ تاکنون)
حسینعلی ذابحی سعی کرده است هنر خود را با زندگیاش همراه کند. روح این هنرمند از منبع عظیم زندگی تغذیه میکند. خود را متفاوت با سایر مردم احساس نمیکند. در میان آنها میرود. به آنها نگاه میکند. مانند همان مردم کوچه و خیابان حرف میزند و شوخی میکند. در میان آنها زندگی میکند. به ضعفها و قوتهای خود آگاه است و آنها را پذیرفته است. به قول خودش: «خب همینم که هستم».

رضا درخشانی (نقاش و نوازنده، ۱۳۳۱ تاکنون)
بهگفتهی خودش: «…مهم این است که، آدم چگونه هم بار فرهنگی خودش را داشته باشد و از فضای شرقی بهره ببرد و از آن طرف هم از دانش هنر امروزی و بینالمللی استفاده کند. اگر این دو با هم جمع شوند آن وقت خیلی بهتر میشود کار کرد. یافتن آن نقطهی حساس برای من مدتی طول کشید. کار هنری مانند یک زندگی است…».

شهره مهران (نقاش، ۱۳۳۶ تاکنون)
در کلاسهای نقاشی آیدین آغداشلو در دههی شصت گروهی نقاشان پیگیر تربیت شدند که هر چند بعدها هریک راه خود را در پیش گرفتند، اما در بیشتر این افراد نوعی گرایش فیگوراتیو باقی ماند که استفاده از عکس را هم مجاز میشمرد. در میان این گروه از شاگردان، شهره مهران از شاخص ترین آنها است. نقاشی که دلبستگی اصلی او در نقاشیهایش نوعی مستندنگاری فضاهای شهری تهران امروز است.

شهلا حسینی (نقاش، ۱۳۳۳ تاکنون)
در سال ۱۳۵۶ اولین مجموعهاش را در گالری سیحون بهنمایش گذاشت. تا امروز بهطور مستمر و با حساسیت بسیار فعالیت کرده است. در این مسیر انواع متفاوتی از مدیومها، مواد و مضامین را آزموده است. اشیای فیزیکی، اشکال انتزاعی، نقشهها و نمودارهای علمی، اسمبلاژها، چیدمانها و پرترهها در کارنامهی کاری شهلا حسینی حضور دارند. فضای اغلب رازآمیز و شاعرانه و چندوجهی، هنر او را شکل میدهند.

محمدحسن شیددل (نقاش، ۱۳۱۸ تاکنون)
از شیددل هیچ نشانی نداشتیم جز سایهای محوِ و گنگ، آرامآرام و بهسختی، طی مسیری که بیشتر به داستانهای پلیسی میمانست، ردِّ او را در مکزیک یافتیم، و توانستیم قطعات پازلی را کنار هم بچینیم که تصویری یا تصوری از او به ما بدهد. در مسیر آشنایی با او حمید شانس، بهنام کلهرنیا، آریاسپ دادبه، آیدین آغداشلو، عباس یزدی، عباس مشهدیزاده، محمد حسین ماهر، فریدون کسرایی و سعید شهلاپور ما را یاری کردند.

علی گلستانه (نقاش، ۱۳۱۹-۱۴۰۰)
سنگهای سنگین، سخت و آرام جابجا میشوند. امروز میبینیم که چگونه هنرمندانی که در این سالها آهسته و پیوسته درون نظامهای ریشهدارِ تصویری تعمق و تمرکز کردند، به تصاویر اصیل دست یافتند و توانستند خود را اثبات کنند. علی گلستانه از آن دست است.

علیاکبر صادقی (نقاش، ۱۳۱۶ تاکنون)
در کتابهای حجیم صادقی، آثار او با فصلها و دورهبندیها و عنوانهای هر مجموعه از هم متمایز شده است. اما در واقع این دورهها از هم جدا نیستند و مانند رشتههایی درهمبافته، بیآغاز و بیپایان بهنظر میرسند. آثار او گویی در عین تغییرِ مداوم سبک و تکنیک و بیان از ابتدا تاکنون یکسان بودهاند. خود او دربارهی تغییرات کارش میگوید: «من همیشه یک جور بودهام». به عبارت دیگر میتوان گفت تغییرکردنِِ مداوم او تغییر نمیکند.

فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.