گفتار ششم: تکوین اندیشه و فرهنگ ایرانشهری- زمینههای مکتب پارسی
بخشی از متن:
در این گفتار بنا داریم پیش از آنکه بهتمامی وارد دوران «تاریخی»، یا شاهنشاهي هخامنشی، شویم به بعضی از مقدمات و زمینههای شکلگیری آنچه «مکتب پارسی» مینامیم اشاره کنیم. هریک از مواردی که به آن اشاره خواهد شد جای آن دارد که مورد پژوهش بیشتر و دقیقتر واقع شوند. بعضی از این موارد رویدادهایی هستند که در حد فاصل دوران سفالینههای منقوش و عصر نوزایی فرهنگ ایران پديد آمدند، و بعضی دیگر نطفهی پدیدههایی هستند که بهتدریج در طی زمان شکوفا شدند، و در دورانهایی که از پی هم رسیدند نتایج خود را آشکار نمودند، که در جای خود بیشتر به آنها خواهیم پرداخت.
در گفتار پیشین اشاره شد که در اين اقلیم حيات در امتداد روال طبیعیِ زیست. و با صرفِ پیروی از مقتضيات طبیعی قابل تداوم نبود. یعنی روندی كه در کانونهای دیگر به تولد نظامهای هندوـکریشنایی منتهي شد، در اين اقلیم مرگآور و فاجعهبار میبود. و از سوی دیگر رشد و نمو بیش از حد آگاهی در منظومهی ذهن و عالم رؤیا، ممکن نبود. راهی که در جهانِ عتیق پیموده شد و آن نظام را بهتدریج در کارایی تضعیف کرد. بنابراین در این حوزه، فرهنگی شکل گرفت که سیر حیات در آن با گسستهایی در آگاهی، و تحول در شیوهی زیست همراه و ملازم بوده است.
شواهد باستانشناسی دلالت بر آن دارند که اولین گسست با وضع طبیعی زیست، که همان گردآوری خوراک و یورش بود، منجر به آغاز زندگی دهقانی شد، و ما آن را دورهی «زايش اوليه» نام نهادیم، که بنابر شواهد باستانشناسی دورهی نوسنگی بهنظر میرسد به مدت سههزاره تقريباً خالی از جنگ دوام داشته است. بعد از آن هزارهی نزاعها فرا ميرسد؛ شهرهای بسیاری از میان میروند، يا بهشدت مورد هجوم قرار ميگيرند. دورهاي، به مدت تقریبی یک هزاره، كه ميتوان از آن به عنوان دورهی ميانه نام برد.
شما میتوانید فایل ویدیویی این درسگفتار را از اینجا مشاهده کنید.