گفتار دهم: دبستان پارسایی- سفر روح
بخشی از متن:
در درسگفتارهای گذشته در رابطه با «تاریخ هنر ایران»، بسته به موضوع، به مظاهر اقسام آگاهی که در هر کانون فرهنگی شکل گرفت اشاره کردیم، حال به وجه دیگری توجه می کنیم، و آن تعریف هر فرهنگ از سیر تعالی روح، یا راه کمال و رستگاری آدمیست. مانند باقی مظاهر فرهنگی، درک از «سیر کمال» نیز در هر کجا براساس نسبتی که میان انسان، هستی، و زمان به شناخت در آمده شکل متفاوتی به خود گرفته است. دریافت هر فرهنگ از امکان بالیدن روح آدمی، از آن جهت که هستهی مولد معنابخشی به زندگیست، و راه و روش زیست، اخلاق، آداب، هنر را از خود متأثر میکند اهمیت مییابد، و بهویژه باید به نسبتی که میان این معنا با ایدهی «تأسيس»، و مشروعیت نظام قدرت برقرار است توجه کنیم.
قالب داستانی «سفر قهرمان»، از کهنترین الگوهای داستانی مشترک میان فرهنگهاست. این داستانها ظرفیت آن را دارند که علاوهبر انتقال تجربهی دشواریهای مهاجرت و سفر، حامل تمثیلی از دریافتهای روحی و مکاشفات درونی آدمی شوند که او را از یک جایگاه به جایگاهی دیگر سوق میدهد. با وجود یک قالب کلی مشترک، تنوعی در این داستانها وجود دارد که به ظرافت گویای صور آگاهیست که هر فرهنگ را از دیگران متمایز می سازد. به جز این، در مناسک عملی نیز بررسی آئینهای تشرف، یا اقسام مرامهای سلوک معنوی، نیز میتواند ما را به درکی از گونهگونی دریافت سرشتهای فرهنگی از این موضوع نزدیک سازد.
در این مورد برای روشنتر شدن موضوع به مقایسهی جزئیاتی از داستانهای سفر قهرمان در فرهنگ ایرانی با فرهنگهای دیگر خواهیم پرداخت. سپس یک نمونهی بسیار کهن از داستانهایی را که با این الگو در دل فرهنگ ایرانی شکل گرفت، مورد توجه قرار میدهیم؛ سرود مروارید نمونهای ارزشمند است که در دل آن کثیری از معناها در قالب یک تمثیل واحد سامان یافته است. شواهد نشانگر شکلگیری یک دستگاه فکری تازه است که در شیوهای نو خویشکاری آسمان را به زمین منتقل میکند. این آگاهی نو که در فرم یک روایت تمثیلی در آمده است به سرعت و سهولت منتشر میگردد. سامان یافتن شقوق گونهگون حیات اجتماعی حول این روایت بستری برای تأسیس قدرت فراهم میآورد، که نظامباوری پشتوانهی آن است؛ پیدا کردن نمودهای این آگاهی در جلوههای دیگر هنر و فرهنگ، نشانگر قدرت نفوذ و بسط و اشاعهی ایدهی بنیادینیست که در دل این روایت به طور فشرده عرضه شده است.
شما میتوانید ویدیوی این درسگفتار را از لینکهای زیر مشاهده کنید.
داستان سفر قهرمان
«سفر قهرمان» از کهنترین، و شاید عمومیترین، داستانهای بشریست. در میان عموم اقوام و فرهنگها، روایتهای متنوعی با الگوی سفر پرمشقت یک قهرمان، و طی منزلگاههای گونهگون رایج است. این داستانها شرح مبارزه با دشواریهای طبیعی راه، تلاش برای بقا، و دست آخر نجات هستند. شکل ظاهری این روایتها شاید حامل تجربهای به قیمت خروج اجداد نخستین آدمی از قارهی آفریقا، و منتشر شدن در سراسر خشکیهای زمین باشد؛ مهاجرتهایی که بخشی از تجربهی انسانی ماست و تا به امروز به صورتهای مختلفی تکرار شده است.
چنان که در گفتارهای پیشین توضیح آن رفت، در منطقهی مستطیل طلایی انتشار شیوهی زندگی مبتنی بر پرورش خوراک، و دوام آن پس از تجربیات ناموفق مکرر و پراکنده، سرانجام پاگرفت و امکان آدمی برای تدبیر حیات را گسترش داد؛ در اجتماعات بزرگی که زندگی یکجانشینی ممکن میساخت مفاهیمی چون رستگاری، حیات جاودانه و گزینش راه زندگانی به شکل مفصلتری مجال پرورش یافت. داستان گیلگمش از کهنترین نمونههای الگوی سفر قهرمان در چنین شرایطی است. در نسخهای از این داستان که از میراث تمدن سومریان به جا مانده است، سفری روایت میشود که تنها طی الارض نیست، بلکه طریقیست که در مسیر آن معنایی حاصل میشود، الگوی این داستان به طور فشرده چنین است: خواست قهرمان برای به دست آوردن جاودانگی، گسستن از وضع موجود، سفر، فائق آمدن بر رنجهای راه، تشرف، دیدار، یافتن مقصد، رسیدن به باوری متفاوت، بازگشت به زادگاه، و در میان نهادن آگاهی نو با کسانی که چشم به راه قهرمان بودهاند.
البته باید توجه داشت که این الگوی روایی سفر مختص به جوامع یکجانشین نیست، و حتی در میان گروههای جداافتاده هم دیده میشود؛ مثلاً آب اوریجینالهای استرالیا در آیینی با پیادهرویهای طولانی، داستان طی طریق اجداد خود را زنده نگاه میدارند و یا در میان جزیرهنشینهای اقیانوس آرام، داستان سفر دریایی بزرگی برای یافتن جزیرهی جاودانگی رایج است.
از سوی دیگر در میان بیشتر فرهنگها، تا به امروز همچنان مناسک سفرهایی در پالایش روح، به صورت آیینهایی که در تقویمی دوری تکرار میشوند، رواج دارند؛ بعضی از این آیینها بزرگداشت یاد یک سفر هستند. در بعضی مردم خود پا در سفر میگذارند؛ و در بعضی دیگر تماشاگران این سفر هستند. مثلا هندوان سالانه سفر شیوا، از بارگاه برهما در کیهان تا خانهاش بر قلهی هیمالیا، و سیر او سوار بر آبهای گنگ از کوهستان تا جلگههای پست را، در آیین دیدار با رود گنگ و تنسپاری به آن، به تماشا مینشینند.
زائران مسیحی به یاد مبلغان نخستین، پای پیاده مسیری از کوههای پیرنه در اسپانیا تا دیری در فرانسه را میپیمایند.
حتی در صورتهای عامتر تقویم مسیحی در طول یک سال با سلسله آیینهایی جشن زادروز عیسی مسیح (کریسمس)، تا پرواز روح او در عید پاک، و بازگشتش در شامگاه امائوس، را زنده نگاه میدارد؛ که گرامیداشت سفر روح خداوند در کالبد انسانی مسیح، دیدار او با انسان رهاشدهی گناهکار ، تحمل مصائب، بر صلیب رفتن، پرواز روح، و انتظار بازگشت به گاه روز رستاخیز است.
آدمی در قالب این داستانها برای شرح سرنوشت خود، و پیمودن راه تعالی روحی سرنمونهایی آفریده است، که مانند نمودهای فرهنگی دیگر برخاسته از هستهی نخستین آگاهی در هر فرهنگ هستند.
نگاهی به سفر قهرمان در پنج کانون بنیانگذار فرهنگ و تمدن
در شبه قارهی هند، فرهنگ هندو، بر پایهی ایدهی شروری انسان بنا نشده است. در این آگاهی تمامی فراز و نشیب جهان به بازی کیهانی برهما گره میخورد؛ تا آنجا که گیتی عرصهای تهی از روح انسانی، و رنج و درد و درمان او میشود. از این دید هندوها اساساً در دل منظومهی سفر زندگی میکنند؛ در این نوع درک از هستی آدمی در چرخه ای از ادوار در عالم پرسه میزند؛ رنگها و نغمات در ذیل این فرهنگ، مشابه ادوار پورانا، روح آدمی را در دورهای تودرتوی خود میچرخانند. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.