معرفی مقاله:
در ترجمهاى که مىخوانید واژهی «کیوریتر» در ازاى curator به کار رفته است. curator که امروزه در زبانهاى اروپایى عمدتاً کاربردى زیباشناختى یافته است در اصل معنایى وسیعتر داشته است: از موزهدار و کتابدار تا سرپرست نگارخانه، اعم از دولتى و خصوصى.
«کوراتور» در وهلهی اوّل بار حقوقى داشته و به «قیّمها» اطلاق مىشد و بعد به کسانى دلالت یافت که «متصدّى» نامیده مىشوند. در اواسط قرن ۱۴ میلادى، «کوراتور» به افراد ناظر، مدیر یا قیّمها گفته مىشد. «ریشهی لغت curator واژهی لاتینى curare (به معناى درمان کردن) بود. بنابراین، کوراتورها در اصل، کسانى بودند که مسئولیت مراقبت از افراد صغیر، مجنون و نظایر اینها را داشتند. در نیمهی دوّم قرن هفدهم بود که «کوراتور» به معناى «متصدّى» (موزه و کتابخانه و…) به کار رفت.
فیلسوف معاصر اسلونیایى، اسلاوى ژیژک، در یکى از پىنوشتهاى کتابش، دربارهی باورها، به نکتهی بسیار تأملبرانگیزى در باب «کوراتورها» اشاره مىکند. به گفتهی او، در فضاى کسب و کار هنر معاصر به نظر مىرسد کوراتورها نقشى را ایفا مىکنند که شباهت «غریب» و شاید دستپاچه کنندهاى به نقش عیسى مسیح در الاهیات مسیحى دارد: کوراتور قسمى «میانجى محوشونده» است که هنرمند ـ خالق («خدا») را به جماعت مخاطبان («مؤمنان») وصل مىکند و خود از صحنه خارج مىشود. به نظر او، نقش جدید کوراتورها در دهههاى اخیر نتیجهی دو فرایند به هم پیوسته است. از طرفى، خود کارهاى هنرى خلوص و معصومیتشان را از کف دادهاند: هنرمند دیگر به نحوى خودجوش و خودانگیخته کارش را خلق نمىکند و تفسیر و تأویل کارش را به دست دیگران نمىسپارد ـ ارجاع به تفسیر و تأویل (نظرى) آینده از همان آغاز جزوى از فرایند تولید هنرى اوست، به قسمى که او در یک مدار بستهی زمانى قرار مىگیرد، و کار هنرمند بدل میشود به نوعى حمله پیشگیرانه و گفتوگویى با تفسیرهاى خیالى آینده و واکنشى پیشاپیش به آنها. این تفسیرهاى بالقوّه در سیماى «کوراتور» تجسم مىیابند: به عبارت دیگر، «کوراتور» تجسد تفسیرهاى بالقوّهی مخاطبانى است که هنوز اثر هنرمند را ندیدهاند؛ و اگر از قاموس روانکاوى فروید بهره گیریم، او سوژهی مخلوق انتقال عاطفى ـ روانىِ خود هنرمندان است ــ کوراتور صرفاً کارهایى ازپیشموجود را گردآورى نمىکند: این کارها از همان ابتدا با در نظر گرفتن نگاه و تفسیر «کوراتور» خلق مىشوند، «کوراتور» در مقام مفسّر ایدهآل آنها (و هر چه میگذرد، کوراتور به شکلى مستقیمتر وارد عمل مىشود و هنرمندان را برمىانگیزد یا حتى به کار مىگیرد تا دیدگاه او را پیاده کنند).
از طرف دیگر، حقیقت آن است که در نمایشگاههاى بزرگ امروز، بیشتر آدمها (مخاطبان بالقوّهی کارهاى هنرى) دیگر وقتى ندارند تا فعالیتهاى خود را کم کنند و خود را در مجموعهی وسیع (و گاه بىدر و پیکر) کارهاى هنرى غرق کنند ـ مسأله در اینجا این نیست که مخاطبان نمىفهمند چه خبر است و احتیاج دارند کسى برایشان توضیح بدهد؛ مسأله اصلى این است که امروزه دیگر نمىتوان کارهاى هنرى را به طور مستقیم تجربه کرد، آن هم با چنان شدّت و شورى که گواه تأثیر نیرومند خود آثار باشد. بدین اعتبار، براى تودهی مخاطبان، «کوراتور» بیش از آنکه شارح و مفسّر باشد، همان بینندهی منفعل ایدهآلى است که همچنان قادر است «فعالیتهاى خود را کم کند» و «از سرعت خود بکاهد» و وقت بگذارد و در مقام بینندهاى منفعل تمامى کارهاى هنرى را تجربه کند. پس از آن، مخاطبان مىتوانند نقش تماشاگران کارآزموده و خوشفکرى را بازى کنند که، هرچند نه وقت و نه توان آن را دارند که خود را در تجربهی منفعلانهی درخور مواجهه با کار هنرى مستغرق کنند، مىتوانند اظهارنظرها یا عقیدههاى بامزّه و شبهنظرىای با هم در میان بگذارند و تجربهی مستقیم کار هنرى را به شخص «کوراتور» واگذارند، متصدّى نمایشگاه/موزه/گالرى در مقام «سوژهاى که قرار است کار هنرى را تجربه کند».
مایکل برنسن روندى را ترسیم مىکند که در طى آن کیوریترها رفته رفته از جامهی مردان/زنان نامرئى یا همان «میانجىهاى محوشونده» بیرون مىآیند و بیش از پیش در دنیاى هنر امروز میداندارى مىکنند.