گفت‌وگوی ژوبین عبدیانی با ولفگانگ تیلمانس

ژوبین: تیلمانس در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰ با عکاسی از دگرباشان جنسی شهرت بسیار زیادی کسب کرد، دوست دارم بدانم در آن زمان به چه چیزی فکر می‌کردی؟ آیا این کار صرفاً بازنمایی هنرمندانه‌ی جامعه‌ای بود که خودت نیز بخشی از آن بودی یا دلیل دیگری داشت؟

ولفگانگ: در آن زمان، من با یک هدف بسیار روشن به رسانه‌ها نزدیک شدم: افزایش اعتماد به نفس خود و هم عصرانم. فکر نمی‌کنم تمرکز ویژه‌ای بر روی افراد LGBTQ داشته باشم، حتی اگر بسیاری از دوستانم جز این دسته از افراد باشند، اما نه همه‌ی آن‌ها. به هر حال، تصویری که من و دوستانم از خودمان داشتیم با آنچه در رسانه‌ها به تصویر کشیده می‌شد، مطابقت نداشت. من می‌خواستم آن تصویر را اصلاح کنم. می‌خواستم نشان دهم که ما کی هستیم و خودمان را چگونه می‌بینیم. من واقعا از اینکه نسل من چگونه در رسانه‌های  جریان اصلی به تصویر کشیده می‌شد عصبانی بودم. پیامی که در جوانی به من داده شد این بود: «تو واقعاً آن چیزی که فکر می‌کنی نیستی. وقتی بزرگتر و عاقل‌تر شدی، وقتی همه آرمان‌های احمقانه‌ی جوانی‌ات را از دست دادی، وقتی مواد مخدر از سرت افتاد و پارتی‌ گرفتن‌ها تمام شد، شخص دیگری می‌شوی.» جوانی به عنوان یک مرحله انتقالی تلقی می‌شد. اتفاقاً هنوز هم هست و من فقط از باور کردن به آن امتناع کرده‌ام. به همین دلیل است که من همیشه از جوانان – اغلب بهترین دوستانم – به صورت تمام‌قد عکس می‌گرفتم، در حالی که آنها به طور جدی‌ای به دوربین نگاه می‌کردند. می‌گفتند: این من هستم، نه خوشحالم و نه غمگین، من جوانی در این روزگار هستم، من متفاوتم، من بیشتر از آن چیزی هستم که شما فکر می‌کنید. صراحتاً قصد من این بود که درک تصویر ارجاعی «جوانان» را برای بیننده سخت کنم و آنها را به کلیشه‌های معمول محدود کنم.

من بسیار مشتاق و هیجان‌زده بودم که ببینم در زیر چتر اصطلاحِ هویت چه چیزی را می‌توان کشف کرد، و اینکه چگونه این واژه (هویت) تکه‌تکه شده است. چگونه دیگر یک موجودیت واحد نیست، بلکه از وجوه و لایه‌های مختلف تشکیل شده است. بنابراین، آن اوایل دهه‌ی نود در ابتدا کاملاً آزادی وجود داشت، ما واقعاً نمی‌دانستیم چه چیزی در راه است. احتمالاتِ زیادی وجود داشت و سؤالاتِ مربوط به جنسیت و هویت جنسی نسبتاً جدید به نظر می‌آمد و می‌توانست در زمینه‌ی بسیار گسترده‌تری مورد بحث قرار گیرد. و به عنوان مثال، من این عکس‌های الکس و لوتز۱ را ساختم که در مورد هم‌زیستیِ برابر و بازیگوشانه‌ و بی‌پروای زن و مرد، برهنگی و ملبس‌بودن و جسمانی بودن و جنسیت است.

Alex and Lutz, 1998
برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.