بخشی از ایدههای این مقاله از دل گفتوگو با چند تن از دوستان بویژه دوست عزیزم مهدی نصرالهزاده پدید آمده است. شاید در اثر گفتوگوی زیاد دیدگاهمان به هم خیلی شبیه شد. در هر صورت خود او گوشهای از نظرگاهش را در مقالهی «دربارهی کیچ و کرافت» بسیار دقیقتر و منقحتر از آنچه من اینجا نوشتهام بیان کرده است. مدیون گفتگوی خلاق با او هستم. و سالها قبل آریاسپ دادبه در شمارهی ۸ حرفه: هنرمند «حافظهی تاریخی و آموزش هنر» به ریشهشناسی و معنای واژههای آرت و هنر و … پرداخت که اگرچه نه در آن زمان، بلکه بعدتر بسیار بر نگاه من اثر گذاشت. توصیه میکنم آن مقاله را هم مطالعه کنید.
برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.
فرم و لیست دیدگاه
۱۲ دیدگاه
خیلی حرف داشتم بنویسم اما حیف منصرف شدم . بدک نبود اما هیچی توی این تیپ حرفا در نمیاد. حتی شوقی ایجاد نمیکنه . افسوس ...
منتظر شنیدن نظرات شما هستیم دوست عزیز.
عالی بود. من به شکل تخصصی هنر تحصیل نکردم، اما هم فهمیدم هم استفاده کردم. ممنون
از توجه شما ممنونیم.
این حرف درست نیست بسیاری از بافنده های قدیمی عشایر بدون نقشه و بصورت کاملا بداهه با توجه به برداشتهایی که از طبیعت اطرافشون داشتند مییافتند که بسیار کار دشوار و خلاقانه ای برای یک انسان کاملا بی سواد بوده در بسیاری از موارد هیچ تقارنی در فرش یا گلیم و... بافته شده نیست
اتفاقا در مقاله به عنوان مثال از این دسته آثار به گبه اشاره شده.
چقدر درست و مفید بود🌻
سپاس دوست عزیز.
خیلی ممنون از شما 💗
ممنون از توجهتون.