بخشی از ایدههای این مقاله از دل گفتوگو با چند تن از دوستان بویژه دوست عزیزم مهدی نصرالهزاده پدید آمده است. شاید در اثر گفتوگوی زیاد دیدگاهمان به هم خیلی شبیه شد. در هر صورت خود او گوشهای از نظرگاهش را در مقالهی «دربارهی کیچ و کرافت» بسیار دقیقتر و منقحتر از آنچه من اینجا نوشتهام بیان کرده است. مدیون گفتگوی خلاق با او هستم. و سالها قبل آریاسپ دادبه در شمارهی ۸ حرفه: هنرمند «حافظهی تاریخی و آموزش هنر» به ریشهشناسی و معنای واژههای آرت و هنر و … پرداخت که اگرچه نه در آن زمان، بلکه بعدتر بسیار بر نگاه من اثر گذاشت. توصیه میکنم آن مقاله را هم مطالعه کنید.
برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.
فرم و لیست دیدگاه
۱۲ دیدگاه
تقابلی بین هنر و آرت به جز در محدودهی زبان یا جغرافیا وجود نداره؛ که به نظر من در این محدوده هم شامل تعاریف متفاوت و به شدت نسبی است. انقدر که حتی تعریفش در محاورهها هم متفاوت و وابسته به کانتکسته. به نظر من تعریف آرت(هنر)، در هیچ محدوده یا تقسیم بندی نمیگنجه؛ این مقوله به قدری از چسبیدنِ هر گونه تعریف و انقباض جداست که به جرات میتونم بگم یک قطعه آرت، در مرحله اول فقط در ارتباطِ متقابل با آرتیست میتونه تشخیص داده بشه. قطعا این رهایی از قید، شامل گالری یا هر محدودهی مکانی، فکری و بخصوص ایدئولوژی هم میشه. یک قطعه آرتیستیک اما...حتی به زیبایی میتونه ویژگیهاش رو به مکان هم سرایت بده.
سپاس از نظر ارزشمند شما.
خیلی حرف داشتم بنویسم اما حیف منصرف شدم . بدک نبود اما هیچی توی این تیپ حرفا در نمیاد. حتی شوقی ایجاد نمیکنه . افسوس ...
منتظر شنیدن نظرات شما هستیم دوست عزیز.
عالی بود. من به شکل تخصصی هنر تحصیل نکردم، اما هم فهمیدم هم استفاده کردم. ممنون
از توجه شما ممنونیم.
این حرف درست نیست بسیاری از بافنده های قدیمی عشایر بدون نقشه و بصورت کاملا بداهه با توجه به برداشتهایی که از طبیعت اطرافشون داشتند مییافتند که بسیار کار دشوار و خلاقانه ای برای یک انسان کاملا بی سواد بوده در بسیاری از موارد هیچ تقارنی در فرش یا گلیم و... بافته شده نیست
اتفاقا در مقاله به عنوان مثال از این دسته آثار به گبه اشاره شده.
چقدر درست و مفید بود🌻
سپاس دوست عزیز.
خیلی ممنون از شما 💗
ممنون از توجهتون.