پیکاسو هنرمندی بسیار پرکار با آثاری بسیار متنوع است. به گفته مادرش اولین کلمهای که پیکاسو به زبان آورده کلمه مداد بوده، «پیز پیز piz piz» مخففی برای کلمه لَپیز Lápiz معادل مداد در زبان اسپانیایی. تنها برای آنکه بتوانید میزان پرکار بودن او را درک کنید باید بگویم که به عنوان مثال، سزان، که عمر حرفهای طولانی داشت، حدود هزار و نهصد صفحه (شامل آبرنگها) اجرا کرده است، حال آنکه پیکاسو تقریباً نوزده هزار صفحه طراحی دارد. آثار چاپی متنوع، تصویرسازیهای بینظیر او برای کتب گوناگون، طراحی، نقاشی، مجسمه، کولاژ، آثار سرامیکی و بسیاری آثار هنری متنوع در سبکهای مختلف و به شیوههای گوناگون در کنار شعر، نمایشنامه و طراحی صحنهی تئاتر انسان را به شگفتی وا میدارد.
در این صفحه میخوانید:
- مقدمه
- آپولینر
- دو زن در یک پُز – دورا مار و ماریترز از نگاه پیکاسو
- دوقلوهای از بدو تولد جدا افتاده
- طبیعت بیجان روی میز پایهدار
- کوبیسم و نئوکلاسیسم
- هلنا روبیناستاین
- پُل الوار – شاعر سوررئالیست در نقاشیهای پیکاسو
- ژوزپ فونتدویلا
- پرترهی مرگ – مواجههی پیکاسو با مرگ و زوال
- پیکاسو و خودنگاره
در مورد اوایل زندگی حرفهای او در اسپانیا و تعلیمات پدرش که نقاش مناظر و پرندگان بوده، درخشش در نوجوانی، تاثیرپذیریاش از استادان قدیمی از جمله ال گرکو در طی سکونتش در مادرید و بعدتر مهاجرتش به پاریس، دورههای آبی و صورتی در کارهایش، آشنایی با ماتیس و دیگر هنرمندان آوانگارد و ابداع کوبیسم به همراه جورج براک و خلق تابلوی مشهور گرونیکا به عنوان اعتراضی به کشتار مردم اسپانیا در طول جنگ جهانی و دیگر تجربه اندوزیهای او کم و بیش میدانیم. اما سالهای پس از جنگ برای پیکاسو دوران شهرت و موفقیت بود.
علیرغم توقف اکثر رویدادهای هنری در اروپا طی جنگ جهانی، پیکاسو در فضای آزادِ پاریسْ شروع به درخشش کرد. او در طول اشغال پاریس در شهر باقی مانده بود؛ با نازیها همکاری نکرد و احتمالاً به اعضای جنبش مقاومت کمک کرده بود. شهرت دیرینه او به عنوان یک هنرمند شورشی، در گزارشهای عمومی به گونهای تغییر یافت که مقاومت سیاسی را نیز دربرمیگرفت.
با پایان جنگ جهانی دوم، پیکاسو با موجی از تحسین و ستایش مواجه شد و او را به سطحی از پذیرش عمومی رساند که تا آن زمان هیچ هنرمند آوانگاردی در دوران حیات خود تجربه نکرده بود. نه تنها به خاطر نوآوریهای هنری بلکه به عنوان اولین هنرمند مدرنی شناخته میشد که از انزوای نسبی آوانگارد به جریان اصلی جامعه قدم گذاشت. پیکاسو که در آن زمان در دهه شصت زندگی خود بود، تلاش میکرد تا انتظارات گستردهای که گروههای مختلف از او داشتند را برآورده کند.
البته شهرت به طور تصادفی به او تحمیل نشد؛ پیکاسو از ابتدای حرفه خود به دنبال شهرت بود و صراحتاً از دستیابی به آن لذت میبرد. او با تثبیت شهرت بینالمللی و جمعآوری ثروت فراوان (زمانی که از دنیا رفت حدود ۲۴۰ میلیون دلار دارایی داشت) تا اواخر دهه ۱۹۲۰، شاهد تثبیت جایگاه هنری خود با مجموعهای از نمایشگاههای بزرگ در دهه ۱۹۳۰ بود. پیکاسو با رد این ایده که یک هنرمند باید «برای خودش، برای عشق به هنر کار کند و از موفقیت چشمپوشی کند»، نه تنها حق کسب معاش از راه هنر را برای خود قائل بود، بلکه اعلام کرد که شهرت عمومی برای تحقق هنر ضروری است: به نظر او، هنر بدون کسب احترام و تأثیرگذاری بر دیگران کامل نمیشد. سنگ بنای این پذیرش عمومی برای او نمایشگاه «پیکاسو: چهل سال از هنر او» بود که در نوامبر ۱۹۳۹، دو ماه پس از آغاز جنگ جهانی دوم، در نیویورک افتتاح شد. این نمایشگاه صحنه را برای پیکاسوی پس از جنگ آماده کرد.
فرم و لیست دیدگاه
۱ دیدگاه
ممنون بابت این مطلب خوب. واقعاً جالبه که پیکاسو تا آخرین روزهای عمرش هم دست از نقاشی نکشید. آخرین اثرش نشون میده که چطور سبک شخصیشو تا پایان حفظ کرده بود. همینطور تنوع آثار پیکاسو فوقالعادهست؛ از دوره آبی گرفته تا کوبیسم. دیدن سیر تحول کارهاش واقعاً الهامبخشه.