متن زیر گزارشی است از وقایع دانشگاه اهواز در اردیبهشت ۱۳۵۹ که پیش از تعطیلی دانشگاه‌ها و آغاز انقلاب فرهنگی اتفاق افتاد. این واقعه که چند روزی پس از درگیری‌های دانشگاه تبریز رخ داد، موازی بود با جریان حمله به دانشگاه‌ها در تهران و دیگر شهرهای ایران. علاوه بر این گزارش، مقاله‌ی دانشگاهی که «دانشگاه» نشد با کنارهم قراردادن روایت‌های مختلف از این جریان می‌کوشد به روشن‌شدن چگونگی این وقایع به عنوان پیش‌درآمد انقلاب فرهنگی بپردازد.

***

روز سه‌شنبه ۵۹/۲/۲  آیت‌اله جنتی اعلامیه‌ای از رادیو اهواز پخش نمود که دعوت به نماز وحدت در محوطه دانشگاه می‌کرد. روز دوشنبه ۵۹/۲/۱ گروه‌های مترقی دانشجویی ستادهای خود را تخلیه نمودند ولی دفاتر خود را تحویل ندادند. گروه‌های دانشجویی و دانش‌آموزان به عنوان اعتراض به خفقان و سرکوب آزادی‌های موجود در دانشکده علوم جمع شده بودند. پس از نماز ظهر که در محوطه‌ی چمن روبروی دانشکده کشاورزی و در جوار محل تجمع دانشجویان صورت می‌گیرد تعدادی از افراد نمازگزار به تحریک جنتی به دانشجویان و دانش‌آموزان در دانشکده علوم هجوم می‌آورند اما با مقاومت آنان روبرو شده عقب‌نشینی می‌کنند. این کار چند بار تکرار می‌شود. جنتی که مقاومت دانشجویان را مشاهده می‌کند پیام‌های مکرری از رادیو اهواز پخش کرده و عوام‌فریبانه ادعا می‌کند که دانشجویان با تیربار و سلاح‌های دیگر به نمازگزاران حمله کرده‌اند و از مردم می‌خواهد که به کمک نمازگزاران بشتابند. در نتیجه عده‌ای از اوباش و چاقوکشان حرفه‌ای که از قبل برای این کار آماده شده بودند (این افراد چهره‌های شناخته‌شده‌ای بودند که قبلاً نیز به اجتماعات نیروهای مترقی حمله می‌کردند) به کمک اراذل مهاجم می‌شتابند، ضمناً پاسداران اهواز و شهرهایی نظیر سوسنگرد و دزفول نیز با لباس شخصی و تعدادی نیز با لباس فرم در میان بوته‌ها و جنگل‌های اطراف دانشکده علوم مخفی شده بودند و به محض رسیدن کمک از سایر نقاط شهر هجوم خود را به دانشجویان آغاز نمودند. در این درگیری افراد مهاجم از سنگ، چوب، چماق، چاقو، قمه، چنگک، کلت و انواع سلاح‌های گرم استفاده کردند. در این درگیری اولیه شش نفر کشته و تعداد بیشماری زخمی شدند. تعدادی از زخمی‌شدگان نیز درگذشتند که به علت عدم انتشار خبر مرگ آنان هویت آنان مشخص نشده. در این درگیری کمی بیش از هزار نفر دستگیر شدند که اکثریت آنان را دختران دانشجو و محصل تشکیل می‌دادند، مهاجمین، محصلین و دانشجویان را با قمه و چاقو تاحد مرگ مجروح کرده و در چندین مورد با حالتی سادیستی و جنون‌آمیز به دختران حمله می‌کردند. تعدادی از دانشجویان مجروح به بیمارستان شماره‌ی ۲ که در نزدیکی دانشگاه است، پناه بردند اما از تعقیب مهاجمین و پاسداران مصون نماندند. حمله‌کنندگان به بیمارستان شماره‌ی ۲ یورش کرده و مجروحین را از زیر دست پزشکان خارج ساخته و زیر مشت و لگد گرفتند. در این مورد به اعتراض پزشکان نیز نه تنها وقعی ننهادند بلکه چندین نفر از آنان را نیز دستگیر کردند که هم‌اکنون نیز عده‌ای از آن‌ها دکتر کریمیان و دکتر سبزقبایی در بازداشت پاسداران به سر می‌برند. دستگیرشدگان را در زندان‌های اهواز، آبادان، حمیدیه، آغاجاری و دزفول پراکنده نمودند.

 روز پنجشنبه ۵۹/۲/۴ دو روز پس از دستگیری دانشجویان تعداد ۲۵۰ نفر از آنان در سالن شهرداری اهواز بازداشت بودند. دانشجویان در اعتراض به رفتار زندانبان‌ها و بلاتکلیفی و ندادن غذا، شعار می‌دادند و از شرکت در بازجویی نیز خودداری می‌کردند، خانواده‌های زندانیان نیز که در جلو زندان جمع شده بودند، همراه با آن‌ها شعار می‌دادند، ساعت حدود ۵ بعد از ظهر پاسداران که خود را باخته بودند، به دانشجویان زندانی داخل سالن هجوم آورده و آنان را به رگبار مسلسل بستند. در نتیجه در همان لحظه ۴ تن شهید و هفده نفر زخمی گردیدند. بعدها یک نفر از مجروحین نیز درگذشت و حال ۳ نفر دیگر نیز وخیم است، روز جمعه ۵۹/۲/۵ در نتیجه‌ی فشار افکار عمومی و خانواده‌های زندانیان و پس از آمدن بنی‌صدر به اهواز تعدادی از زندانیان آزاد شدند.

پس از هجوم به دانشگاه، جو مسمومی در اهواز ایجاد گردید و کسانی را که از قبل شناسایی کرده بودند، دستگیر نمودند. اخبار زندان حکایت از در خطر بودن جان زندانیان عرب می‌کند، زیرا که جنتی دانشجویان و دانش‌آموزان عرب را متهم به حمله مسلحانه به نمازگزاران کرده است.