معرفی مقاله:
مقاله « همه عکسهای مرا دیدهاید؟ (روایاتی از عکاسی جنگ ایران و عراق) » به قلم مریم عمرانی منتشر شده است. در این مطلب، نویسنده ابتدا تفاوت عکاسی جنگ را با دیگر ژانرهای عکاسی بیان مینماید. به زعم او عکاسی جنگ پرمخاطرهترین راه را برای بازنمایی واقعیت در چهارچوب آفرینش هنری، برگزیده است. کاری که عکاس جنگ میکند، ثبت لحظاتی دردناک است. همذات پنداری عکاس با هر سوژه در جنگ، تبعاتی همیشگی برای وی خواهد داشت. عکاسانی همچون سعید جانبزرگی، کاوه گلستان، سعید صادقی، بهمن جلالی، علی فریدونی و…. بسیاری دیگر در آن زمان به ثبت لحظات پرداختند. آنچه امروز از عکسهای آنها باقی مانده واسطهای است که تکهای از هر دوی آنها را با خود دارد. در جایی کاوه گلستان گفته است: « برای من، مسئله اصلی، انسان و مرگ بود. این موضوع برایم کم کم شروع شد… همه چیز را به یک مو بند میدیدم که چه ساده آدمها در کنارم میمردند. حضور در این شرایط دیگر از سر ترس نبود. نیاز به شناختن این پدیده بود…»
عکاسی جنگ ایران و عراق
مریم عمرانی، به بازخوانی عکسهای جنگ و به نوعی تاریخخوانی آنها میپردازد. عکاسان جنگ را در دو دوره مختلف؛ دوره اول و دوره دوم طبقهبندی میکند و شاخصهای هر دوره را با خوانش آثارشان معرفی مینماید. عکاسان آزاد، عکاسان خبرگزاریها، عکاسان بسیجی و نظامی/ مثل گروه چهل شاهد و عکاسان مطبوعات خارجی. در ادامه کتابهایی را نیز برای دیدن آثار عکاسان معرفی مینماید. سعید صادقی یکی از عکاسان جنگ میگوید:
« قبل از تجربه عکاسی و حضور در جنگ، آدم آرامی بودم. ولی الان حالت عصبی دارم و تحمل چیزی را ندارم… » چون این عکاسان از نظر روحی و روانی به مرور زمان فرسوده میشوند. تا همیشه درگیر تاثیرات جنگ هستند. برای درک بهتر این ژانر از عکاسی که زمان زیادی هم در کشور ما از آن نمیگذرد، به این مقاله رجوع کنید.
بخشی از متن:
صحنههای جنگ هم مثل تمام رویدادهای خبری جزئی از واقعیتند اما با کیفیتی مرموز و البته کمتر از هر رویدادی قابل تفسیر. بیننده عکسهای جنگی بیش از بیننده هر عکس دیگری منقلب میشود و بیش از هر بیننده دیگری در پی رویگردانی و فراموشی جزئیات عکس است. اینجا مضمون اثر به او تحمیل میشود و این تحمیل شاید ساعتها و روزها در ذهن بیننده دوام بیاورد. اما او در کشاکش احساسهای متناقضی قرار می گیرد که شامل یادآوری و در عین حال خواست فراموشی اثر است…