گفتار اول: مقدمه
آریاسپ دادبه در این سلسله درسگفتارها مباحثی دربارهی تاریخ هنر ایران طرح میکند. هدف این درسگفتارها تدوین دیباچهای بر «تاریخ هنر و فرهنگ ایران» است. از آنجایی که این درسگفتار مقدمهای بر مباحث پیشِ رو است. به مروری اجمالی بر مفاهیم «هنر»، «تاریخ هنر»، «فرهنگ» و «ایران» اختصاص دارد.
شما میتوانید فایل سخنرانی این مجموعه از درسگفتارها را که آریاسب دادبه در خانه هنرمندان ایران ارائه کردهاست از اینجا تهیه کنید. «درسگفتارهای تاریخ هنر ایران» تلاشی برای فراهم آوردن مقدمات تاریخنگاری فرهنگ و هنر ایران است. از منظری که به اعتقاد آریاسپ دادبه در تاریخ هنر ایران مغفول افتاده است. این سلسلهگفتارها با اشاراتی به نقد تاریخنگاریهایی که تاکنون دربارهی هنر ایران عرضه شده است آغاز میشود. در خلال گفتارهای بعدی مولف تلاش دارد از مجرای آگاهی امروزین نقطهی دیدی به خوانندگان عرضه کند که از طریق آن مواجهه با جنبههای متکثر این فرهنگ برای ما به نحوی قابل توضیح، مرتبط با هم، و معنادار شود.
دادبه در سرتاسر متن تلاش میکند از یک سو وجوه افتراق بنیادین میان حوزهی فرهنگی و هنر ایران و تمدن غرب را برجسته کند. و از سوی دیگر ناکارآمدی به کار بستن مفاهیم و الگوهای ذیل جهانبینی و هستیشناسی مدرن غربی را برای ورود، فهم و در نهایت نگارش تاریخ هنر ایران، آشکار کند. بخش نخست این نوشتار به مفهوم هنر اختصاص دارد. نگارنده در این بخش به ریشهشناسی و واکاوی طیفی از اصطلاحات ناظر بر مفهوم هنر در زبانهای لاتین و فارسی، و سیر تحول این واژهها در طول تاریخ، از دورهی باستان تا دورهی مدرن، میپردازد. او این سیر تحول را در امتداد و منطبق بر سیر تحول آگاهی نزد جوامع مختلف میداند.
دربارهی تاريخ و تاريخ هنر
بخش دوم درسگفتار آریاسپ دادبه به واکاوی چیستی تاریخ و تاریخ هنر اختصاص دارد. او انسان را به اعتبار نسبت معناداری که بین گذشته و حال و آیندهی خود برقرار میکند تاریخی میداند. در آغاز این بخش به تبیین این نسبت و آسیبشناسیِ از هم گسیختن تار و پود آن نزد ایرانیان میپردازد. او سپس ایدهای مبنی بر امکان تفسیر و نگاشتن تاریخ هنر ایران با اتکا بر منابع ادبی و فرهنگی ایران مربوط به ادوار مختلف تاریخی طرح میکند. دادبه پهنهی جغرافیایی گستردهی ایران در طول تاریخ را به مثابهی پیوستار فرهنگی نسبتاً منسجمی مینگرد. شواهد متنی و تصویری گوناگونی مبنی بر این ایده ارائه میکند.
نگارنده در ادامهی این بخش به مسئلهی شرقشناسی و تبعات آن در تبیین و فهم هنر ایران و هنر اسلامی از سوی محققان غربی از یک سو، و شکلگیری آگاهی کاذب مای ایرانی یا شرقی نسبت به پیشینه و هویت فرهنگی خودمان ذیل جریانهای شرقشناسی بومی یا ایرانشناسی متأثر از آن میپردازد؛ پدیدهای که دادبه آن را «وارونگی متوهم» میخواند. نگارنده در یادداشتی مستقل با همین عنوان در شمارهی ۳۳ مجله این مفهوم را بسط میدهد.
قسمت پایانی درسگفتار آریاسپ دادبه پیرامون تاریخاندیشی و آگاهیِ جدید، و امکان پیدایش نظریهای برای تاریخ هنر ایران است. بخش سوم این نوشتار به مفهوم «فرهنگ» و مفاهیم مرتبط با آن در ایران و تمایز آن نسبت به مفاهیم به ظاهر متناظر آن در غرب اختصاص دارد. در بخش پایانی نوشتار که «دربارهی ایران» است. نگارنده میکوشد شالودهی آنچه را که «جهان ایرانی» میخوانیم تبیین کند. آنچه که او آن را نه به مثابهی اجتماعی سیاسی بلکه یک امر فرهنگی مینگرد…
..انسان تاريخى، صاحب دوران است؛به اين اعتبار كه نسبت معناداری بين گذشته و حال و آينده خود برقرار مىكند. انسان تاريخى به عنوان سوژه با ابژهی گذشته برخورد مىكند و نه آنكه آگاهى را در خود گذشته بجويد. پس «تاريخى بودن» به معنای«گذشتهدار بودن» نيست. به هرحال همهی مردمان گذشتهاي دارند، اما بسياری از اقوام در مواجهه با تمدن های ديگر نسبت خود را با گذشته به كلى از دست مىدهند. از دست دادن حيث تاريخى به معنى پايان يك تمدن و نص فكری است. در مورد موقعيت كنونى ايران، هرچند ما نسبتى ميان گذشته، حال و آيندهمان برقرار مىكنيم ولى تاروپود اين نسبت از هم گسسته است.