معرفی مقاله:
شاعر اشیاء، روایتی است از عکس های ژوزف سودک، اهل پراگ. سودک بعد از جنگ جهانی اول و پیش از جنگ جهانی دوم، گوشهگیر بی هیاهو و طرد شده از جامعه مدرنیستی عکاسی چک – به سبب دستکاری عکس و تمایل به شمایل نقاشیوار در آن – به عکاسی تبلیغاتی با سبک و سیاق واقعگرایانه روی آورده، اما آنچه امروز از او میتوان دید و سودک را از میانشان بازشناخت. عکسهایش در زمان جنگ جهانی دوم و پس از آن است که دنیای شخصی سودک را محصور شده و مسحور کننده نمایان میکند.
اگر چه ژوزف سودک در اواخر دههی بیست میلادی توجه به وجوه مستند عکاسی را – حتی شاید متاثر از جو هنری غالب – از خود بروز داده. رمز و راز نقاشیگونهی تصویرگرایی هرگز رهایش نکرده است. فقط به جای آوردن قصهها و افسانهها به عکسهایش اشیاء را راوی افسانهها کرده است. او سخاوتمندانه پای پیشافتادگیشان را به جهان عجیب سحر و جادو و مهمتر به دنیای ارزشمندبودگی و مهمبودگی گشوده است.
با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال پراگ، ژوزف سودک پناهنده استودیوی شخصی خود میشود. خاطرهانگیزترین آثار او به این دوران تعلق دارند. سودک فقط عاشق جزئیات نیست. دیوانه وار عاشق نمایش جزئیات هم هست و انگار عامدانه این جزئیات را بر کلیات ارجح میدارد. آیا سودک، شاعر پراگ است؟ عکسهای سودک یک سفری مکاشفهگرایان است، نگاهی است به گذشته. شاید تنها معادل عکاسانهی این مجموعه، عکسهای اوژن آژه از پاریس باشد. ژوزف سودک همراه با پاناروماها، مناظر شبانه پراگ تا مناظر متروک و رها شدهاش را نیز تصویر میکند و با ایهامی خوشایند هم بازگشت به شهر محبوش را جشن میگیرد و هم با حزنی غریب تغییرات ناگزیرش را تصویر میکند. در این زمینه میتوان نگاهی به متن «قابها و آیینهها» هم داشته باشیم.
بخشی از متن:
پراگ اشتیاق سفر را در منِ مشتاق به ثبات و پابند به تهران بیدار میکند و شانهبهشانهی استانبول، تخیلات مسافروارم را بدل به آلبومی قطور از عکس میکند. اگر میل به بودنم در استانبول از آرزوی خفتهی عاشقانهای آب میخورَد، اما مشتاق بودنم به پراگ ابری و مهآلود و خلوت با آفتابی هرازگاهی که فقط زیباست ولی سوزان نیست ـ تصوری که نمیدانم چقدر در مواجهی احتمالی با پراگ واقعی مخدوش خواهد شد ـ تنها از تماشای عکسهای یوسف سودک برآمده و بس. قابهای ژوزف سودک مسحور میکنند. آنقدر که نمیتوان پراگ میانشان را دید و گذشت و آرزوی آنجا بودن را نکرد. پراگ سودک غرق در سکوت، حتا اغواگرانهتر از پاریس ژان اوژن اَتژه، میل تماشا را برمیانگیزاند و همین وامیداردم به تماشای دوباره و دانستن چرایی این جادو. آیا اینکه شاعر پراگ مینامندش وِرد این همه سِحر است؟ …