
عکاسی شهری
اگر بتوان گفت که عکاسی از چشماندازها و پیشرفتهای اولیه از نقاشی منظره و زیباییشناسی آن سرچشمه گرفته، پس عکاسی شهری، پایه و اساسش را مدیون مورد توجه قرار گرفتن فضاهای شهری در نقاشی اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم است. لازم به یادآوری است که عکاسی، خود در دورهای روی کار آمد که رشد شهرنشینی و صنعت پیشاپیش انگیزۀ ایجاد هنر و ادبیاتی سنگین در مقابل گسترش نواحی شهری، به خصوص شهرهایی چون لندن، پاریس و نیویورک را فراهم کرده بود. در حقیقت میتوان گفت عکاسی جای خود را در این جریان پیدا کرده است. اما این کار را با حسی فعال و مداوم انجام داده و همزمان به تنوع و گوناگونی زندگی و تجربهی شهری، پاسخ میدهد.
برای مثال تابلوی «دید نوظهوری از شهر و قلعهی ادینبورگ» (۱۷۸۸) اثر رابرت بارکر، او را به عنوان مبتکر دید ۳۶۰ درجه از تمامیت یک منظرهی شهری متمایز میکند. از ابتدای دههی ۱۷۹۰، نمایشهای پانورامیکی از لندن، نیویورک و پاریس رواج یافت. سه شهری که پایگاههای اصلی عکاسی از مناظر شهری باقی ماندند. اگرچه عکاسی پانوراما پیشرفت درازمدتی داشته (به عنوان مثال “نمای چشم پرنده از ونیز” اثر رابرت بارباری، ۱۵۰۰). اما نشان دهندهی تلاش برای نزدیک کردن نقاشی به واقعیت طبیعی دیدن بیش از گذشته بود. و در این راستا عکس جایگزین مناسبی برای آن بود.
همانطور که میدانیم، شهر همیشه به کمک نمادهای اصلیاش قابل شناسایی بوده است و بسیاری از این نمادها، طرح یک سلسله مراتب بصری را ترسیم کردهاند. اگر آسمانخراشها نباشند، گنبدهای کلیساها و برجها که هستند. دوربین این نمادها را دنبال میکند و با ثبت این نماها شناسنامهای از شهر را به ما ارائه میدهد. این ژانر از عکاسی را میتوان در آثار هنرمندانی چون آندریاس گرسکی بهخوبی مشاهده کرد. هرچند عکاسی شهری پیشینهای بس قدیمی در کشورهای دیگر دارد، این نوع از عکاسی را بهخوبی در آثار عکاسان معاصر ایرانی هم میتوان مشاهده کرد؛ برای مثال در عکسهایی از مهران مهاجر، عباس مرادی و…