پرونده‌ای درباره‌ی مارک روتکو

پنجره‌ی همسایه: مارک روتکو (۱۹۷۰ – ۱۹۰۳)

کارهای تماماً انتزاعی مارک روتکو، واجد فشردگی و شدتی هستند که جلوه‌ی تداوم و عشقی است که او در پویشی ۳۰ ساله‌ نثار اثرش کرده‌‍ است. دشواری تجربه‌ی جنگ و حساسیت روتکو، او به سمت تمدن باستان و میراث و سنت کهن سوق داد. در واقع او خود را ناگزیر از رجوع به سنت می‌یابد.

مارک روتکو ریشه‌های بحران جهان جنگ زده‌ی زمانش را تا گذشته‌های دور و برخی ویژگی‌های نهفته در خودِ بنیادهای فرهنگی غرب دنبال کرد. نگاه او به گذشته نگاهی انتقادی بود. که توان پرسش و پاسخگویی داشت. و همین موجب استقلال ذاتی اثر روتکو شد. رجوع او به پاره‌های گذشته به قصد تصرف صوری هنر کهن و دستکاری‌اش یا تقلید از آن نبود. بلکه او جسورانه بی‌آنکه میخکوب معنمای بیان باشد، انسان را به مثابه‌ی دغدغه‌ی اصلی‌اش با میراث کهن در می‌آمیزد. او نه فرمالیست است و نه هیچ علاقه‌ای به بازی‌های صوری رنگ و بافت و غیره دارد. روتکو با هنر توتم‌وارش قصد دارد ما را به اندیشیدن در باب ماهیت انسان ترغیب کند و هرچند که این از دید بعضی پساساختارگراها و پسامدرنیست‌ها خام جلوه کند دقیقاً همان چیزی است که هنر اورا ماندنی کرده است. چیزی که خود هنرمندان پسامدرنیست سودای آن را در سر دارند.

جهت مطالعه‌ی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.

سبد خرید ۰ محصول