
کارهای تماماً انتزاعی مارک روتکو، واجد فشردگی و شدتی هستند که جلوهی تداوم و عشقی است که او در پویشی ۳۰ ساله نثار اثرش کرده است. دشواری تجربهی جنگ و حساسیت روتکو، او به سمت تمدن باستان و میراث و سنت کهن سوق داد. در واقع او خود را ناگزیر از رجوع به سنت مییابد.
مارک روتکو ریشههای بحران جهان جنگ زدهی زمانش را تا گذشتههای دور و برخی ویژگیهای نهفته در خودِ بنیادهای فرهنگی غرب دنبال کرد. نگاه او به گذشته نگاهی انتقادی بود. که توان پرسش و پاسخگویی داشت. و همین موجب استقلال ذاتی اثر روتکو شد. رجوع او به پارههای گذشته به قصد تصرف صوری هنر کهن و دستکاریاش یا تقلید از آن نبود. بلکه او جسورانه بیآنکه میخکوب معنمای بیان باشد، انسان را به مثابهی دغدغهی اصلیاش با میراث کهن در میآمیزد. او نه فرمالیست است و نه هیچ علاقهای به بازیهای صوری رنگ و بافت و غیره دارد. روتکو با هنر توتموارش قصد دارد ما را به اندیشیدن در باب ماهیت انسان ترغیب کند و هرچند که این از دید بعضی پساساختارگراها و پسامدرنیستها خام جلوه کند دقیقاً همان چیزی است که هنر اورا ماندنی کرده است. چیزی که خود هنرمندان پسامدرنیست سودای آن را در سر دارند.
پیشنهاد تماشا: مستند «اتاقهای روتکو» و مستند «سکوت روتکو»
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.