مارک روتکو / Mark Rothko
پیشنهاد تماشا: مستند «اتاقهای روتکو» و مستند «سکوت روتکو»
پیشنهاد تماشا: مستند «اتاقهای روتکو» و مستند «سکوت روتکو»
او نقاش متولد روسیه، نمایندهی شاخص اکسپرسیونیسم انتزاعی و یکی از ابداعکنندگان نقاشی «پهنهرنگ» به شمار میآید. او همراه والدینش به امریکا مهاجرت کرد و بعد در نیویورک اقامت گزید. او از بنیانگذاران گروه ده (نقاشان اکسپرسیونیست) بود. او در اواخر عمر دچار افسردگی شدید بود و سرانجام با قطع رگ مچ دستش خود را کشت.
نقاشیهای روتکو در دههی ۱۹۳۰، پیکرهای لاغر و کشیده در راهروهای زیرزمینی نیویورک را نشان میدادند. پس از این دورهی اکسپرسیونیستی، عناصر فراواقعی و اساطیری در کارش رخ نمود که به «نقاشیهای اساطیری» دههی ۱۹۴۰ انجامید. بعداً به هنر بدوی و کهن گرایید و نقوش و علایم را در پهنههای رنگ به کار گرفت. از آغاز دههی ۱۹۵۰، به سبک انتزاعی خاص خود دست یافت: ترکیببندیهای متشکل از چند مستطیل رنگی پرفروغ با لبههای محو و ناصاف که بر پسزمینهای خاموش شناور شدهاند (سبز، سرخ، آبی – ۱۹۵۵). به تعبير خود او «درامهایی که شکلها اجرا می کنند». در دههی ۱۹۶۰، ترکیببندیهای مشابه اما با رنگهای تیره و تار پدید آمدند که از روحیهی افسردهی هنرمند خبر میدادند. روتکو به دیوارنگاری برای مکانهای عمومی نیز میپرداخت، از جمله: ساختمان سیگرام در نیویورک (۱۹۵۸)، دانشگاه هاروارد (۱۹۶۱) و نمازخانهی بنیاد منیل در هیوستون (۱۹۶۴). نمونههای دیگری از آثارش: لحظهی قربانی (۱۹۴۵)؛ شمارهی ۱۰ (۱۹۵۰)؛ بنفش، سبز و سرخ (۱۹۵۱)؛ زرد، سرخ، نارنجی روی نارنجی (۱۹۵۴)؛ چهار تیره در سرخ (۱۹۵۸).
مطالعهی مارک روتکو در زندگی و عادات انسانها – سنت – تا حدی از فاجعهی جنگ جهانی دوم متأثر بود. بسیاری از هنرمندان در این دوران دچار افسردگی شدند. روتکو، گاتلیب، بارنت نیومن و دیگران با مشارکت یکدیگر به بررسی علل، پیشینه و آثار عاطفی جنگ پرداختند. از نظر هنرمندان اکسپرسیونیسم انتزاعی، هنر به تحقیقی در احوال درونی زندگی اجتماعی تبدیل شد. و روانشناسی اعماق و سورئالیسم ابزاری در تحقیق سرچشمههای رفتار انسان شدند. در این راه روانشناسی فروید و به ویژه یونگ با تأکیدی که بر دوران باستان، اسطوره و رفتار جمعی داشتند. ابزاری برای فهم و توضیح تاریخ معاصرِ فرارویِ آنها نهادند.
نگاه مارک روتکو به گذشته – باستانی و عتیق – در نامهای به نیویورک تایمز چنین جلوه میکند: «کسی که با [تاریخ] تکامل هنر مدرن آشناست. از تأثیر نیرومند پیکرهسازی سیاهان و هنر ایژینها بر مراحل آغازین آن مطلع است. از همان ابتدا، مستعدترین مردان عصر ما، مدلهایشان را – چه در کارگاه مینشاندند و یا این مدلها را بیواسطه درون خود مییافتند – تا به آنجا که ردّ نمونه و مُثُل اعلی را در هنرشان بیدار کند. [آنها را] تحریف صوری میکردند. و این کژنمایی آنهاست که قدرت روح زمانه ما را نمادین میسازد. این گفتار که هنرمند مدرن عمدتاً مسحور جنبهها و روابط صوری هنر کهنگراست. در بهترین حالت توصیفی ناقص و گمراهکننده است. چرا که هر هنرمند یا اندیشمند جدی، نیک میداند که شکل تنها تا جایی که معنایی درونی را بیان میکند از اهمیت برخوردار است. بنابراین حقیقت از این قرار است که هنرمند مدرن با شوری که این اشکال کهن در خود محبوس داشتهاند و اسطورهای که باز مینمایانند، یک جور ارتباط معنوی برقرار میکند. …»
منبع: دایرةالمعارف رویین پاکباز، صفحهی ۶۹۳ / مقالات حرفه: هنرمند
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.