هویت ایرانی، سنت و تجدد، حسین زنده رودی، بهمن محصص، هنر معاصر ایران، محمدمنصور هاشمی

هویت ایرانی، هنر جهانی / محمدمنصور هاشمی

معرفی مقاله:

محمد منصورهاشمی در مقاله‌ی «هویت ایرانی، هویت جهانی» به بررسی جایگاه هنر معاصر ایران در مقیاس جهانی می‌پردازد. برای معرفی این موقعیت، نویسنده دو هنرمند شاخص معاصر ایران را که از نظر شهرت جهانی متفاوت هستند، انتخاب می‌کند. بهمن محصص و حسین زنده‌رودی دو هنرمندی هستند که نویسنده آنها را برگزیده و عملکرد آنها را قیاس می‌کند. چگونه آثار زنده‌رودی همچون امری اگزوتیک توجه جهان غرب را به خود جلب می‌کند و محصص با همه توانایی‌ها در عرصه‌ی جهانی چندان شناخته نمی‌شود؟

نویسنده در ادامه تلاش می‌کند گستره‌ی نگاه به هنر ایران را از منظر جهان و از دریچه‌ی چشم فردی ایرانی بررسی کند. مقاله «شرایطِ امکان» اثر هنری در ایران را در ابتدای ورود مدرنیسم و پس از آن بررسی می‌کند. به عنوان نمونه با معرفی نشانگان خاص آثار جلیل ضیاءپور، این سوال را مطرح می‌کند که چرا ضیاء‌پور در ایران به عنوان یک نقاش مهم کمتر در میان مردم شناخته شده است؟ در ادامه چالش هنرمندان ایرانی در تقابل با هنر معاصر را تشریح می‌کند. هنرمندان بسته به تعلق فکری خود راهکارهای متعددی را انتخاب می‌کنند. مقاله این رویکردها را در یک دسته‌بندی چهارتایی قرار می‌دهد و هر کدام را با مثال تحلیل می‌کند: ۱. انتخاب مسیر هنر معاصری که غرب طی کرده است. ۲. صرف‌نظر از هنر معاصر. ۳. بازتولید سنت پیشین و ۴. تلفیق سنت و مدرنیسم. مسیرهایی که محل آزمون و خطا برای بسیاری از هنرمندان معاصر ایران است.

بخشی از متن:

چطور است بحث را از مقایسه‌ی دو نقاش نامدار ایران در دوره‌ی معاصر آغاز کنیم: بهمن محصص و حسین زنده‌رودی. گمان نمی‌کنم در این که بهمن محصص نقاشی است توانا و خلاق چندان اختلاف نظری وجود داشته باشد. نقاشی‌های او ـ مثلاً مینوتورهایش ـ سخت جدی است و استوار؛ برآمده از دیدی هنرمندانه و اجرایی قدرتمندانه. چنان هم نیست که کارهایش نسخه‌پردازی و تقلید باشد. احتمالاً اهل فن بدون امضاء هم می‌توانند آثارش را تشخیص بدهند و حتی بینندگان غیر حرفه‌ای مثل من هم با دیدن کارهایش ـ نقاشی‌ها و مجسمه‌هاـ چیزی از “جهان” بهمن محصص به یادشان می‌ماند و آن را باز می‌شناسند. حسین زنده‌رودی نیز نقاشی است خلاق و نامدار که جهان خاص خودش را آفریده است. جهان او اما از جنس جهان محصص نیست. در نقاشی‌های زنده‌رودی نشانه‌ها و دلالت‌هایی هست که برای ما آشناست. حروف و انحناها و انتزاع‌های آثار او اجزایی از خاطره‌های بصری ما را با خود دارد که در کلیتی تازه و به صورت تابلوهای نقاشی بازپردازی و باز آفرینی شده‌اند. از همین رو هرچه کارهای محصص می‌تواند به چشم ایرانی ناآشنا با سنت نقاشی غرب “اگزوتیک” باشد، کارهای زنده‌رودی می تواند برای غربی‌ای که با نشانه‌ها و دلالت‌های اجزاء آثار او مانوس نیست غریب و اگزوتیک جلوه کند. همین غرابت و اگزوتیک بودن یکی از جنبه‌های جاذبه‌ی اثر هنری است و تداعی‌کننده‌ی بداعت آن. بهمن محصص در تاریخ نقاشی ایران و به عبارت دقیق‌تر تاریخ آشنایی نقاشان ایرانی با هنر مدرن غرب چهره‌ای است مهم و ماندگار، اما آیا کارهای ارزشمند او می تواند در تاریخ هنر جهان هم جایی داشته باشد؟ ظاهراً نه. چنانکه فی‌الواقع هم چنین اتفاقی نیفتاده است. برای بیننده‌ی غربی کارهای محصص مجموعه‌ای است از کارهای خوبی که هم ارز آنها را زیاد دیده است. اما کارهای زنده‌رودی چطور؟ اگر نه بالفعل، دست کم به صورت بالقوه برای کارهای او و امثال او می‌توان حرکت در چنان مسیری را پیش‌بینی کرد. به عبارت دیگر می‌توان فرض کرد که آثاری از این دست در عرصه‌ی جهانی نامی برای خود بیابد و جایگاه و هویتی داشته باشد. همانطور که عملاً حرکت به سوی یافتن چنان موقعیتی را می‌توان مشاهده کرد. چنان هویت و جایگاهی دقیقاً برآمده از هویت ایرانی این آثار است.

سبد خرید ۰ محصول