نگاهی به مقالات حرفه: هنرمند دربارهی طبیعت بیجان
پنجرهی همسایه: جورجو موراندی (۱۹۶۴ – ۱۸۹۰)
ما در دورانی زندگی میکنیم که تمایل سوزان به نوآوری همهجا حکمفرماست. دورانی که در تلویزیون، مجلس، ادبیات، و هنر، «فریاد» رایج است. همه بسیار فریاد میزنند تا آنچه را که تصور میکنند جدید است با بلندترین صدا اعلام کنند. اما موراندی الگوی دیگری به ما نشان میدهد: او به ما میگوید که چطور میتوان زمزمه کرد بدون آنکه هرگز خود را تکرار کرد، و اینکه چگونه توانایی ما برای درک جهان میتواند نامتناهی باشد بی آنکه ویرانگر شود. چگونه عشق ما به چیزها میتواند شدید باشد بی آنکه به خشونت بکشد، و چگونه آرزوهای ما برای آینده میتواند مداوم و زاینده باشد بی آنکه زشت و مبتذل گردد.
پیشنهاد تماشا: مستند غبار جورجیو موراندی
طبیعت بیجان با صدفها و لیمو: در باب اشیاء و صمیمیت، نوشتهی مارک دوتی، ترجمهی مهدی نصرالهزاده
من کمردرد دارم، خستهی سفرم، و همهی اینها هیچ نیست، چون کل این صحنهــ همهمه و ازدحام بر روی پلههای موزه، که به نظر میرسد کلّ روز با اختلاط و تعجیل، با گردِ هم آمدنها و ترک کردنها، زنده استــ برای من با حرارت و گرما درآمیخته، چون من عاشق یک نقاشی شدهام. هرچند به نظر نمیرسد که این اصطلاح وافی به مقصود باشد، واقعاً نهــ بهتر است بگویم که به درون مدار یک نقاشی کشیده شدهام، به خودم اجازه دادهام که با جاذبهی تصادفیای که رفتهرفته به چیزی زورآورتر تبدیل شد به درون سپهرش کشیده شوم.
شرحی از مواجهه با شیء در هنر امروز ایران نوشتهی علیرضا رضاییاقدم
ما در محاصرهی اشیا هستیم. با هر حرکتی به شیء یا دستهای از اشیاء معطوف میشویم و با استفادهی روزانه از اشیا با آنها آمیخته میشویم. به تعبیری اشیا میانجی انسان و جهاناند و از اینرو ماهیتی دوگانه دارند: اگرچه نسبت به ما عنصری بیرونیاند اما در عینحال انسانساختهاند و در رابطه با ما معنا مییابند؛ و اگرچه برآمده از طبیعتاند اما نسبت به آن، عنصری «خارجی» و افزوده محسوب میشوند. از آنجا که زندگی انسان، زندگی در میان اشیا و با اشیا است، هر تحولی در آگاهی بشری و ساختارهای کلان جامعه، به تغییر در نوع اشیا و انحای رابطهی ما با شیء منجر میشود.
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.