یک نقاشی از حسینعلی ذابحی

اگر عاشق نباشی، آموختنی نیست/ محمدابراهیم جعفری

بخشی از متن:

حسینعلی ذابحی هفت سال در پاریس کار می‌کند و از راه مربی‌گری در کشتی آزاد که در روزهای هنرستان قهرمان خروس وزن آن بوده است زندگی را می‌گذراند. بعد از انقلاب فرصت آنرا پیدا کردم که در مجتمع دانشگاهی هنر و دانشگاه هنر تهران در کنار فرشید ملکی، فریدون مام‌بیگی، مهدی حسینی، همایون سلیمی، ایرج اسکندری و همکارانی دیگر، با حسینعلی ذابحی همکاری داشته باشم و از نظرات سودمند او استفاده کنم.

حسینعلی ذابحی تاکنون چند نوشتار نقدگونه برای نمایشگاه‌های من در گالری گلستان، نوشته است. عنوان اولین نوشته «مثل یک کولی» است که حدود سیزده سال پیش نوشته شده و امروز که فیلم «عبور از نمی‌دانم» ساخته‌ی خسرو سینایی را درباره خودم نگاه می‌کنم، درمی‌یابم که حسینعلی ذابحی بدون هیچ ادعائی از چه نیروهای درونی استواری برخوردار است. یک روز به او گفتم به نظر من دست‌اندرکاران هنر دو دسته بیشتر نیستند.

یک گروه بی‌شمار که تکنیسین‌های ماهری هستند. پرکار و همیشه دست به قلم و قلم‌مو. اینان هر وقت تصمیم بگیرند به مناسبتهای گوناگون آثاری ماهرانه ایجاد می‌کنند. دسته دوم مثل ابرند. باید آفتابی بتابد، دریائی بخار شود و آبهائی در آسمان سفر کنند و در زمان موعود ببارند و تمام شوند. و باز روز از نو روزی از نو ماجرا از اول آغاز می‌شود شوق و شوق بی‌تابی و تشویق پرکاری و زحمت. اما کار همیشه ساختن آثاری برای دیگران نیست. حسینعلی ذابحی می‌گوید بعد از روزهای زیادی که در تنهائی مطالعه می‌کنم یا حتی قاب‌های کهنه‌ام را رنگ می‌زنم کم‌کم احساس می‌کنم که می‌خواهم کار کنم. وقتی شروع می‌کنم ممکن است قصدم کشیدن یک منظره باشد. اما آخر از یک پرتره یا طبیعت بیجان سردرآورم. در هر صورت ابر همان باران نباریده است.

سبد خرید ۰ محصول