در بین آن دسته از نقاشان ایران که آثارشان ملهم از فانتزی‌های کودک‌مآبانه‌ای است که با بی‌تکلفی (niave) و خام‌دستیِ عامدانه اجرا می‌شود، ارسیا مقدم از اصیل‌ترین‌هاست. وقتی بیش از ۱۰سال پیش اولین نمایشگاه او را در گالری طراحان آزاد دیدم، فکر می‌کردم که چه‌طور یک نقاش ایرانی می‌تواند ظاهر آدم‌های اروپای قرن نوزدهم و فیگورهای مدرنیست‌هایی مثل جیمز اِنسُر و ژرژ روئو را که کاملاً با فضای ایران بیگانه‌اند، ترسیم کند و با این‌حال آثارش دیدنی و دوست‌داشتنی به نظر برسند؛ هرچند در اهمیت و امکان ادامه‌ی معنادار این نقاشی تردید داشتم، چرا که کار او هنوز نوعی سبک‌پردازی تصعنی می‌نمود که صرفاً به‌واسطه‌ی رنگ‌های شفاف و تکنیک آزادش دیدنی بود، و به دلیل فقدان محتوا نمی‌توانست پیوندی با وضعیت ما برقرار کند. عجیب بود که یک نقاش به جز دریافت سبک و سیاق هنر مدرن، شکل و شمایل ظاهری فیگورها را نیز وارد نقاشی‌اش کند؛ نه این‌که بر سر فیگور مردان کلاه نمدی بگذارد و یا زن چادری بکشد، اما دست‌کم کلاه سیلندر و کلاه‌های ویکتوریایی را از سر مردان و زنان بردارد! آیا این فرم تقلیدی به رغم انسجام تکنیکی و پیچیدگی در ترکیب‌بندی، کارش را به یک تصویرسازی کلیشه‌ای تقلیل نمی‌داد؟

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.