*من هنر را چون واقعیت برتر می‌بینم و زندگی را همچون شکلی از افسانه. «اسکار وایلد» (۱)

بالتوس (۲) هنرمند برجسته‌ی لهستانی۔ فرانسوی سال گذشته (۲۰۰۲ میلادی)، در سن نودوسه سالگی درگذشت. به همین مناسبت، شرحی کوتاه از زندگی و کار او را همراه با ترجمه نقدی بر سه کتاب درباره بالتوس می‌خوانید: (مقاله‌ی بعدی)

پیشنهاد تماشا: مستند بالتوس: آن سوی آینه

كنت بالتازار کلوسوفسکی دو رولا، معروف به «بالتوس» در سال ۱۹۰۸ در خانواده‌یی با فرهنگ به دنیا آمد و در شانزده سالگی نقاشی را آغاز کرد. او از آثار پی‌یرو دلا فرانچسکا، پوسن، پی‌یر بونار و آندره دُرن درس‌های بسیار آموخت و در محدوده‌ی ۱۹۳۰ سبک نهایی خود را شکل داد. ریلکه شاعر اتریشی مشوق و حامی او بود و مقدمه‌ای بر یکی از مجموعه‌های طراحی او نوشت، پیکاسو نیز همچون بسیاری از هنرمندان دیگر هنر بالتوس را می‌ستود و تابلوی معروف «بچه‌ها»ی او را در مجموعه خصوصی خود نگه‌داری می‌کرد.

بالتوس می‌گفت: «من نقاشی‌های سوررئالیستی به سبک کوربه می‌سازم.» اما در واقع نقاشی‌های قبل از جنگ او از جمله پرده «کوهستان»، پیش از آنکه به آثارکوربه شباهتی داشته باشند، به مکاتب واقع‌گرایی و عینیتِ نو(۳) نزدیک‌اند. او به عنوان یک نقاش فیگوراتیو و صنعتگری بسیار دقیق در کار خود، مخالف تمام اشکال تجرید است. او نه تنها یک نقاش فیگوراتیو، بلکه هنرمندی روایی، اروتیک، رمزآلود و استادی مسلط بر بیان پیکر انسانی است. دغدغه‌ی اصلی هنرش کشف رمزها و رویاهای نهفته در موضوعاتی بود که انتخاب می‌کرد. هنر او همچنین حاوی طنزی سیاه و بدبینانه است که در جوّی غیرمادی و تسخیر شده غوطه می‌خورد. یکی از دلایلی که برخی از منتقدان، بالتوس را تنها هنرمند زنده‌ی سوررئالیست در سنت استادان بزرگ ایتالیایی می‌شمرند، تابلوی «خیابان» اوست که در سال ۱۹۳۳ به واسطه فضای غریب و رویایی آن توجه سوررئالیست‌ها را به خود جلب کرد. در این پرده، انسان‌ها در بی‌تفاوتی کامل نسبت به یکدیگر، مجموعه‌‌ای از جهان‌های خصوصی پی در پی را شکل می‌دهند.

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.