نخستین ساعات بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، در یک گروه تلگرامی با دوستان در حال گفتگو دربارۀ میراث هنر آشوری در دوران هخامنشی بودم. بحث این بود که چطور با آمدن اسکندر و جهان هِلنی، ناگهان حال و هوای آن تصویرهای کهن آشوری که در نقشبرجستههای هخامنشی همچنان ادامه یافته بود به یک باره از هنر جهان رخ بربست و دیگر هیچ وقت تکرار نشد. شاید تکتک اجزای این هنر، نیمرخها، چشمان کشیده، ریشهای مجعد، سر و شکل اسبها و درختها، همه را بتوان دانه دانه در هنرهای بعدی پیدا کرد، اما آن سبک، و حال و هوای کهنِ بینالنهرینی، یکسره ناپیدا شده بود. تداوم سبک هنر آشوری در دوران هخامنشی، در این گفتگو، به نوعی تداوم سنت سیاسی هم تعبیر میشد؛ آشوریان، حکومت را به پاهوتوها یا استانها تقسیم کرده بودند و همین سنت را هخامنشیان با ایجاد ساتراپیها تدوام بخشیدند. آشوریان جاسوسان و گزارشگرانی را برای نظارت بر کارها برمیگزیدند و هخامنشیان نیز چشم و گوش شاه را به سرزمینهای شاهنشاهی ارسال میکردند. آشوریان راههای شاهی (hūl šarri) را ابداع کردند که چاپار در میان راه اسب خود را عوض میکرد و همین کار در راه شاهی شوش به ساردیس در قلمرو شاهنشاهی تکرار شد. حتی زبان آرامی نیز که در امپراتوری آشوری به عنوان زبان دیوانسالاری برگزیده شد، در شاهنشاهی هخامنشی نیز به زبان دیوانی و زبان واسطه بین اقوام تبدیل شد. شاهان آشوری از رعایای خود به همین اندازه که «آشور» خدای قوم آشوری را به عنوان خدای برتر بپذیرند راضی بودند و این اقوام میتوانستند در کنار این باور ظاهری، آیینها و باورهای دیگر خود را داشته باشند. در حکومت هخامنشیان آزادی دینی رعایا بیشتر شد. آن جهان کهن هخامنشی که بسط و توسعۀ تمدنهای بینالنهرین به قلمرویی از شمال آفریقا تا آسیای میانه بود، ناگهان با آمدن اسکندر، به پایان رسید.

زبان یونانی، فرهنگ یونانیمآب و شکل هنر غربی، در سرزمینهای شرق فرات تا سند و جیحون گسترده شد…

فرم و لیست دیدگاه
۱ دیدگاه
مقایسه توپ بالای تور با بند باز روی طناب فرق دارد. توپ وضعیت ناپایداری است که شرایط محیطی به یک طرف آن را می اندازد ولی بند باز بیشتر اوقات خودش ظاهرا به پایین میپرد . به نظرتان شرایط به کدام شبیه تر است؟