ویا سل مینس در سال های ابتدایی شکلگیری هنرش در لسآنجلس زندگی میکرد. و البته از فضای هنری حاکم بر نیویورک که هر هنری خارج از این شهر را غیرتاریخی، شهرستانی و بینتیجه میدانست، آزار میدید. همچنین او به عنوان یک هنرمند زن، همچون دیگر هنرمندان زن هم دورهاش با این مشکل مواجه بود که هنر آنها به عنوان هنری جدی که مسائل مهم روز و مباحث اجتمایی و فرهنگی در آن مؤثر است تلقی نمیشد. بلکه با عناوینی چون شخصی، درونگرا و نمایش احساسات زنانه توصیف میشد.
یکی از دلایل مهمی که هنر ویا سل مینس را مستقل از مسائل تاریخی به حساب میآورند شیوه ثبت اوست. به عنوان مثال در فاصله سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۸ نقاشیهای او شامل تصاویر خشن و رعبآوری بود. تفنگها، شورشیان، ماشینهای تیرانداز، بمبهای منفجر شده، هواپیماهای جنگی در حال گشتزنی و یا منفجر شده در آسمان، خانهها و افرادی که در آتش میسوزند. خودش در این مورد توضیح بسیار سادهای میدهد: «دوران جنگ ویتنام بود که برای من واقعاً دیوانهکننده بود.»
در واقع او به همراه گروهی دیگر از هنرمندان در اعتراضات و راهپیماییهای ضد جنگ هم شرکت میکرد. اما بر خلاف دیگر هنرمندان که از تأثیر جنگ و خشونت بر اجتماع و متعاقب آن بر هنر خود داد سخن سر میدادند. ویا سل مینس قضیه را خیلی شخصی بیان میکند. ویا سل مینس تصاويري میسازد كه بسيار فيزيكیاند. و تأثير زيادي دارند و فقط چيز ديگری را بازمینمايانند اما در عین حال مستقل هستند. آثار در ميانه اين راه قرار دارند. نه گزارشی كامل از ابژهای موجود به حساب میآيند. و نه تجلی با اقتدار سوژهای والا. هر اثری از ویا سل مینس تنها يك تصوير است. و در عين حال چيزی بسيار بيشتر از يك تصوير.
بخشی از مقاله:
طی نمایشگاه مروری بر آثار ویا سل مینس که در ۱۹۹۲ در مؤسسه هنر معاصر فیلادلفیا برگزار شد بروک آدامز طی نقدی بلندبالا گفت آثاری که نظر وی را بیش از بقیه جلب کردهاند به مجموعه شخصی هنرمند تعلق دارند. در حقیقت تنها ۵ اثر از ۷۵ اثر به نمایش در آمده برچسب «مجموعهی شخصی هنرمند » را داشتند. اما همینها به واقع معرف نقاط عطفی در آثار وی بودند. اینها شامل چند طبیعت بیجان از اسباب و وسایل خانگی، تابلوی رنگ و روغنی از یک بمبافکن مربوط به جنگ جهانی دوم و نقاشی با شکوهی از آسمان شب مربوط به اوایل دهه ۹۰ میلادی میشدند. با نگاهی کوتاه و گذرا به همین چند تابلو میتوان مسیری را که ویا سل مینس از ابتدای زندگی حرفهایاش دنبال کرده خلاصه کرد.
ویا سل مینس در ۱۹۳۸ در بندر ریگا پایتخت لتونی به دنیا آمد. تقریباً همزمان با به دنیا آمدن مايكل فرايد، جودی شيكاگو و لاری بل. نسل آنها دنیایی بسیار متفاوت از پیشینیانشان را به ارث برده بود. كلمنت گرينبرگ در ۱۹۳۹ آوانگارد و کیچ را نوشت. موزه نقاشیهای غیر عین که بعدها موزه گوگنهایم نامیده شد نیز در همین سال در جنوب منهتن تأسیس شد. در این زمان اکثر هنرمندان در اروپا و امریکا سوسیالیست بودند. (در ۱۹۳۹ اعضای حزب کومونیست امریکا به ۱۰۰.۰۰۰ نفر رسیده بود در حالی که تنها یک دهه پیش از آن تعداد اعضای آن فقط ۱۲.۰۰۰ نفر بود).
به علاوه آنها از محاکمههایی که در مسکو اتفاق افتاده بود. و استبداد بیحد استالین دچار تنفر شده بودند. در ماه آگوست آن سال، درست یک هفته پیش از شروع جنگ جهانی دوم آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی پیمان عدم تجاوز را امضا کردند. پیمانی که طی آن کشور لتونی و دیگر کشورهای حوزه دریای بالتیک به خاک شوروی ملحق میشدند. دیدگاه های سیاسی و هنری و… مردم دنیا با همان سرعتی که آتش جنگ برافروخته میشد تغییر و تنوع یافت. بسیاری از هنرمندان اروپایی به امریکا مهاجرت کردند. جایی که هنرمندان آوانگارد از حزب کومونیست و تشکیلات آن خارج میشدند. و به لحاظ دیدگاه سیاسی بلاتکلیف بودند.