پرتره‌ها؛ درآمدی بر تحولِ ساختارِ پرتره‌های عکاسخانه‌ای در ایران / مهرداد نجم‌آبادی در ویژه‌نامه از متن هنر 2 فصلنامه حرفه: هنرمند شماره‌ی 79 / تابستان 1400

پرتره‌ها؛ درآمدی بر تحولِ ساختارِ پرتره‌های عکاسخانه‌ای در ایران / مهرداد نجم‌آبادی

بخشی از متن:

تصویر عکاسی، بی‌گمان بخش عظیمی از تجربۀ دیداری هر روزمان را می‌سازد. عکسهای تبلیغاتی، عکسهای خبری، عکسهای روی جلد نشریات و… که هیچ روزی را بی‌ نگاهی بدانها به پایان نمی‌بریم.

این میان، عکسی هم هست که با نگماهی دیگر می‌نگریمش و به گونه‌ای خاص نیز بدان نزدیکیم: پرتره‌ها. عکسهایی از خود، خویشانمان و آنهایی که دلبسته‌شان هستیم. اما ارزش و معنای این رویکرد عکاسی تنها به همین دلبستگی و نگاه فردی محدود نمی‌ماند و کنشها و آیینهای اجتماعیمان نیز بدان می‌آمیزند. آیینهایی که انگار بسیاریشان بی‌عکس پدیده‌ای ناکامل‌اند. عکسی از دوران کودکی، عکسی برای مدرسه، عکسهای مراسم ازدواج و یا عکسی که بر مدارک شناسایی، هویت این جهانیمان را می‌سازد، عکسهایی‌اند که همه یکسان می‌گیریم و شاید هم یکسان نگاهشان می‌داریم. همنشینی همین عکسها در متنی که خود می‌سازیمش – آلبومی خانوادگی یا خصوصی – شاید بازتاب نگرش و احساسمان به زندگی باشد. اما به راستی این عکسها برایمان چه معنایی دارند؟ چرا این سان نگاهداریشان را بدیهی می‌انگاریم؟ و چرا در پندارمان مفهوم عکاسی چیزی جز عکس چهره‌ای آشنا – یا ناآشنا – نیست؟

می‌اندیشم که اگر همنشینی همۀ پرتره‌های جهان ممکن می‌شد، آلبوم خانوادگیِ انسان دو سدۀ اخیر را پیش رو داشتم که شاید ارتباط یا پیوندی تصویری میان امروزمان بود و گذشته. خانواده چهرۀ انسان که تاریخ عکاسی را سراسر به هم پیوند می‌زد!

اما آیا می‌توانم چهره‌های بر جای مانده از قریب صد و شصت سال عکاسی را همسان بدانم؟ بی‌تردید هر تک عکس این مجموعه، برآمده از آنی خاص و تکرارناشدنی است. هریک «این بوده است» خود را از شرایط اجتماعی ویژۀ تولیدش دارد. پس مفهوم آن از این شرایط فراتر و به لحاظ معناشناسی در گسترۀ قراردادها، قاعده‌ها و نمادهای روزگار خود و افق معنایی که مخاطبِ امروزی می‌سازدش قرار می‌گیرد.

پرتره به دوره‌ای خاص ار دیگرگونی نظام اجتماعی در سدۀ نوزدهم تعلق دارد. رشد طبقه‌ای فراگیر در جامعه، در سایۀ مفاهیمی نو از سیاست، مدنیت، اقتصاد و…

نخستین پرتره‌ها به یقین دست آمدِ همین شرایط تاریخی‌اند. خواسته‌های رو به فزونی طبقۀ مرفه نوپا، جامعه‌مان را به تولید انبوه نیازمند کرد و عکسِ پرتره نیز گریزی از این قاعده نداشت. عکسی از خود داشتن همچون واکنی نمادین شده بود که مقام کنونی صاحبش را باز می‌تابید و از دیگران شاهدی بر این جایگاه تازه می‌ساخت…

هر چند همۀ شیوه‌های بازنمایی چهره پیش از عکاسی نیز با وجود محدودیتهای خاص خود سیمایمان را باز می‌ساختند اما آن‌چه با عکس شاهدش بودیم یکسر متمایز از رسانۀ مهتر – نقاشی – بود. «عکس» آن‌سان که در واقعیت بودیم نشانمان می‌داد. اما نقاشی با پشتوانۀ شمایل‌نگاری تاریخی از پیش بنیان قراردادهای رفتاریِ برخوردِ مخاطب با اثر را پی ریخته بود. همچنین رمزگانِ کاربردی و بیانی در حالات موضوع تصویر شده را نیز با قاعده درآورده بود. نشانه‌هایی که بر موقعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ انسانِ تصویر شده دلالت می‌کردند.

عکس پرتره هم همۀ این قاعده‌ها را در خود داشت اما ویژگی سندیتش را نیز بدانها افزود و این‌سان نشانه‌ای دوسویه شد که هم از هویتِ اجتماعی انسان نشان داشت و هم نمودِ ظاهری او را سندگونه باز می‌گفت. پس شاید بتوان اقبالِ آن را از تمنای انسان در یکی شدن این دو خصیصه دانست.

در نگاهِ طبقۀ نوپا، پرتره کالایی تجملی بود، که آن را می‌ستود و هم این در حقیقت ستودن هر آن چیزی بود که حس مالکیتش را تائید می‌کرد. بدین‌سان، از پس تکثیرپذیری و تولید انبوه، «عکس» تأکیدی بود بر هستی و حضور طبقه‌ای خاس… و «عکاسی» خود نیز از این نیاز به تأیید و تأکید چنان اثر پذیرفت که انگار تاریخش در آغاز به تاریخِ صنعتی می‌مانَد که تنها به کارِ برآوردنِ تمنای آدمی است. به یاد داشته باشیم کنایت بودلر را از هیاهوی روزگار آغازین عکاسی: «همچون نارسیس، جامعه‌ای نادان از پی خیره‌شدن به تصویر حقیر خود بر صفحه‌ای فلزی، در تکاپوست»

پیشتر گفتم که شاید برای همه‌مان مفهوم عکاسی مترادف عکس پرتره باشد، یا دست‌کم در سالهای نخستِ عکاسی پنداری جز این نداشتیم. اما این را هم از یاد نبریم که قریب به اتفاق عکسهای پدید آمده در جهان، یا پرتره‌هایند و یا پیکر و چهرۀ انسانی نقشی محوری در ساختارشان دارد که در نگرشی اجتماعی هر دو – خواه پرتره‌ای عکاسخانه‌ای و یا تصویری از انسان که در مناسباتِ عکاسی مستندِ اجتماعی جای دارد – از خاستگاهی مشترک برمی‌آیند.

هیاهوی دورانِ آغازینِ عکاسی در غرب، با عکس پرتره و نگرشی مبتنی بر نارسیسیزم همراه بود، اما با شکل‌گیری نهادهای اجتماعی در دهه‌های میانی سدۀ نوزدهم، به مرور کارکردهای تازه‌ای برای عکاسی پرتره به وجود آمد که برای نخستین‌بار منجر به کاربستِ آگاهانۀ «عکس» به مثابه سندی اجتماعی شد و پیامدش نگرشی متمایز به جایگاه ویژۀ عکس و عکاسی در جهان غرب بود. …

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول