دیوید هاکنی، گفتگو، حرفه هنرمند

آیینه‌ها و انعکاس‌ها، گفت‌وگوی دیوید هاکنی و مارتین گی‌فورد/ شروین شهامی‌پور

بخشی از متن:

دیوید هاکنی: به نظرم چالش خوبی بود که می‌شد با آن دست و پنجه نرم کرد. استخر بر خلاف برکه، نور را انعکاس می‌دهد. خطوط رقصانی را که روی استخر می‌کشیدم واقعاً روی سطح آب، که به نوعی یک آیینه‌ی مواج و در حرکت است، می‌دیدم. آیینه‌ها بسیار قدرتمند هستند چون می‌توانند تصویر بسازند. تمام آیینه‌ها دنیا را منعکس می‌کنند، آیینه‌ی مقعر می‌تواند تصویری از آن را هم بتاباند. انعكاس دنیا با تصویر تابانده‌شده از آن با خود دنیا تفاوت بسیار زیادی دارد، این‌طور نیست؟ آن را ساده‌سازی می‌کند، تختش می‌کند. طراحی و نقاشی روشی برای ترجمه‌ی سه بعد به لكه‌هایی روی سطح تخت است. روش‌های بسیاری برای انجام این کار وجود دارد. آیینه می‌تواند در پیدا کردن بعضی از آن‌ها به شما کمک کند. لئوناردو می‌گفت نقاش‌ها باید کارشان را در یک آیینه‌ی تخت نگاه کنند و آن را مورد قضاوت قرار دهند. تصویر خود شما هم در آیینه متفاوت است، و آیینه می‌تواند دنیای واقعی را شبیه تصویر کند. برای مثال، شیشه‌ی کلود یک آیینه‌ی کمی محدب است و ته‌رنگی دارد، برای سیاحان قرن هجدهم ساخته شده بود تا با آن به مناظر نگاه کنند. وقتی در آن‌ها نگاه می‌کنید به نظر می‌رسد اجزای چشم‌گیر تصویر مثل درخت، به صورت لايه‌لایه در فضا قرار گرفته‌اند. منظره‌ای واقعی از حومه را شبیه تصویری از نقاشی‌های کلود می‌کرد.

مارتین گی‌فورد: انعکاس‌ها پدیده‌های طبیعی هستند که همانند سایه‌ها همه‌جا حضور دارند. انسان آن‌ها را از آغاز در آب‌های راکد و روان می‌دید و همواره یکی از سوژه‌های همیشگی برای تصویر بوده است. در واقع، انعکاس‌ها نوعی تصویر هستند. به لحاظ تاریخی، بسیاری از مردم نقاشی‌ها و تصاویر آیینه‌ای را یکی می‌پنداشتند. در سال ۱۷۶۹ توماس گری شاعر، تماشای دِروِنت واتر از باغ کراستویت در منطقه‌ی لِیک را با استفاده از شیشه‌ی کلود خود توصیف می‌کند. برای دوستش می‌نویسد که در آیینه‌اش تصویری دیده است که اگر می‌توانستم آن را با همان لطافت رنگ‌های زنده‌اش ثبت کنم و برایت بفرستم، مطمئناً هزار پوند فروش می‌رفت.

وازاری توضیح می‌دهد که روزی پارمیجانینو خودش را در آیینه‌ی محدب نگاه می‌کرده و با دیدن «جلوه‌های شگفت‌انگیز ایجادشده توسط گردی آیینه که تیرهای سقف را با انحناهای عجیبی می‌چرخاند و درها و اجزای دیگر ساختمان را به شیوه‌ی غریبی دور و محو می‌کرد» این فکر به سرش می‌زند که آنچه را دیده دقیقاً کپی کند. از یک خراط خواست تکه‌چوبی با همان انحنا بسازد و روی آن نقاشی کرد. بسیار خوشحال شد که کار موفق از آب درآمد و نقاشی کم از واقعیت نداشت و برق شیشه، انعکاس تمام اجزا و نورها و سایه‌ها، در آن پیدا بود. البته فقط اینکه تصویر مثل واقعیت نبود، بلکه کاملاً شبیه تصویری بود که روی یک سطح گرد منعکس شده است. یک شوخی تصویری استادانه و نمونه‌ای غیر عادی از پدیده‌ای فراگیر. نقاشان بسیاری بودند که می‌خواستند تصاویرشان تا حد ممکن شبیه تصویر آیینه باشد. به نظر می‌رسد آیینه حقیقت را به ما نشان می‌دهد، اما واضح است که غیرحقیقی است: تصویر برعکس است، تخت است، ساده شده و شاید بنا بر انحنا یا رنگ سطح بازتاب‌دهنده تغییر کند. آیینه‌های تیره‌ای وجود دارد، مثل آیینه‌ای که جان دی، ستاره‌شناس و شیمیدان دوره‌ی الیزابت فرشته‌ها و شیاطین را در آن می‌دید. تصویر آیینه در آن واحد هم حقیقت است هم دروغ. در جمهور افلاطون، سقراط اشاره می‌کند که از یک لحاظ خلق چیزها سخت نیست. «سریع‌ترین راه این است که یک آیینه

بردارید و در تمام جهات بچرخانید، کمی بعد خورشید و ستارگان و زمین، خودتان و تمام حیوانات دیگر و گیاهان و مبلمان و اشیای دیگری را که اکنون به آن‌ها اشاره کردیم، خلق می‌کنید.»

سبد خرید ۰ محصول