
معرفی مقاله:
لوک تویمانس در این مقاله از زبان خود به شرح نقاشیهایش و معنای آنها پرداخته است. به اعتقاد او شکاف اندکی که میان توضیح یک تصویر و خود تصویر وجود دارد، تنها رویکرد امکانپذیر دربارهی نقاشی را به دست میدهد. او معتقد است در پس برخی تصاویر دهها نقاشی دیگر از سالهای مختلف وجود دارد. او در مورد نقاشیهایش بر این باور است که: «من نمیتوانم خودم را به طور کامل در نقاشیهایم بازتاب دهم. در غیر این صورت فاصلهی لازم برای نقاشی کردن را از دست میدهم. توضیحات بعداً پیدا میشوند. اندیشه، احساسات و پرداخت احساسات عناصر گوناگونی هستند که هرکدام زبان و بیان خاص خود را دارند. میان ایده و اجرا محدودههایی عاری از خاطره شکل میگیرد. او سپس به شرح برخی از نقاشیهایش و داستان شکبگیریشان میپردازد. آثاری همچون اتاق هتل، اتاق گاز، خلنگزار سیاه، اقامتگاه تازهی ما و…
بخشی از متن:
الگوی نقاشی تابلوی «اقامتگاه تازه ما» عکسی از محوطهی There Sienstadt بود که زندانیای در زیر آن نوشته بود اقامتگاه تازهی ما. وقتی عکس را دیدم، عکسی که تنها شامل یک ساختمان همچون پادگان و تک درختی در آن با نوشتهای در زیرش بود، احساس دلمردگی کردم. چیزی که صرفاً عدم حیات و زندگی را نشان میداد. چرا که در عکس نوشتهای بسیار روشن بر زمینهای تیره قرار گرفته بود که نوعی حس روشنایی و وضوح را نمایان میساخت. چیزی شبیه به تصویری از فیلمی مستند. همراه تصویر جملهای هم بود که کسی را مقصر نمیدانست اما موقعیتی غیر قابل تغییر را مورد بررسی قرار میداد. موقعیتی که پیوسته فضا را محدود و آشفته میساخت. هر کسی که وارد فضای این نقاشی میشد به گونهای در پس نوشتهی آن محصور میشد. تصویر و گفتهها در صورت مختلف بودند که نه تنها یکدیگر را تأیید نمیکردند بلکه خلاف هم نیز عمل مینمودند. تصویر گفتهها را ویران میکرد و گفتهها تصویر را .
در اردوگاهها زندانیانی بودند که طراحی میکردند و از ترس اینکه مبادا طرحهایشان را پیدا کنند آنها را به صورت نوارهای باریک از هم جدا میکردند و هر زندانی نواری را پیش خود نگه میداشت. بازماندگان بعداً یکدیگر را ملاقات کردند و این نوارها را به هم چسباندند. بسیاری از این دست نقاشیها ناقص بودند.
رنگهای تابلوی «اتاق گاز» همچون رنگهای به کار رفته در تابلوی «اتاق هتل» است. این نقاشی اتاقی را نشان میدهد که شبیه زیرزمین معمولی یک خانه است و سوراخهایی در سقف دارد. بسیاری از افراد این تصویر را زیبا میپندارند چرا که رنگهای آن زیباست و اندوه و رنج را به تصویر درنیاورده است. نقاشی توأمان حس ترس و گرمای انسانی را نمایان میسازد. و معنای آن نیز در واقع همین است. چرا که به مسئلهی دهشتناکی که غیر قابل توصیف و به تصویر در آمدن است، نزدیک گشته است. در وهلهی اول متوجه تباهی موجود در نقاشی نمیشوید. این نوعی خیانت است. یک جور پنهانکاری است. فضا را به گونهای دیگر جلوه دادن است. شما تا پایان داستان نمیتوانید این اتاق را بپذیرید. هدف آن فریب ماست. اتاق ما را میفریبد. اشيا ما را میفریبند. پیشپاافتادگی حاضر در تابلو به هیچوجه پیشپاافتاده نیست بلکه واقعیتی باورنکردنی است. تصویر از لحاظ ویژگیهای زیباییشناسی در حال پنهانسازی مسئلهای است که اگر از نظرها پنهان نمیشد کاملاً دستنایافتنی و غیر قابل درک میگشت. …