در جغرافیایی همچون ایران، که بیشتر منابع زیستیاش بالقوه است و سکونتگاهها بافاصله و دور از هم پیریزی شدهاند، میتوان گفت «راهها» یکی از مهمترین عوامل در قوام و دوام زیستن بودند. در فلات ایران تعاملات کانونهای جمعیتی، شبکهای انداموار پدید آورد که در آن هر کانون زیستی از جایگاه و نقش منحصربهفردی در قبال سایر نقاط برخوردار بود. در این مکانیزم، راه نهتنها واسطهای ارتباطی، بلکه نقشِ شریانی فرهنگی داشت، و تعاملات تجاری، مکاتب و جریانهای فکری در این گستره در چرخش بودند. تنوع و تکثر قومی همراه با اشتراکات فرهنگی برای پایتخت هر دوره، امکانی ویژه فراهم میکرد که عالمان، معماران، هنرمندان، صنعتگران، سیاحان و تجّار از نقاط دور، گرد هم میآمدند و ذوقبرذوق و تجربهبرتجربه مینهادند. معماران شیرازی به سمرقند و بلخ میرفتند، نقاشان از هرات به تبریز، قلمکاران از تبریز به یزد و خوشنویسان از قزوین به اصفهان. شالبافی از کرمان تا کشمیر در جریان بود، سفالگری از کاشان تا نیشابور و نمدمالی و کلاهدوزی از بخارا تا کومِش… این گسترهی جغرافیایی و اقلیمی موقعیتی با چندین مرکز یا به عبارتی شهرِ صاحب مکتب پدید آورده است. هر کدام از این شهرها بنا به موقعیت اقلیمی و قومی و فرهنگی خود مرکز صناعاتی ویژه میشد که تکثر فرهنگی ایران حاصل این تفاوتها بود. هر چند پایتخت مرکز قدرت و بالطبع مرکز تجمیع ثروت میشد و جایی مستعد برای رشد و بالندگی اهل فرهنگ و هنر، اما شهرهای ایران هر کدام میتوانستند در حد توان هستهی فرهنگی ویژهی خود را زنده و پویا نگه دارند. تبریز حتی در زمانی که پایتخت نبود، پایتخت فرهنگی ایران بود. اصفهان علیرغم سقوط فاجعهبارش مرکز بسیاری از هنرها ماند. کاشان با این که هیچگاه پایتخت نبود، مرکزی زنده و پویا در نساجی، فرشبافی، سفالگری، معماری و… بود. ورود ایران به دورهی جدید هم صرفاً از تهران آغاز نشد. در بسیاری از موارد و موضوعات شهرهای ایران پیشگام ورود به تجدد بودند. در آن بزنگاه تاریخی هر کدام از شهرهای ایران سهم خود را ادا کردند؛ مردمان این شهرها منشأ امواجی بودند که از شهرهای مختلف سر بلند میکردند و در پایتخت فرود میآمدند.
مواجههی منفعلانه با مدرنیسم، نیروی یکسانساز ایدئولوژیهای توسعهگرای مدرن، تمرکزگرایی، تغییر ساختار اقتصادی ایران و تجمع ناعادلانهی امکانات در سالهای اخیر و… روند این بدهبستان فرهنگی را یکسره معیوب کرد. یکدستسازی آموزشی نامتناسب با موقعیت تاریخی و اقلیمی هر شهر بهخصوص در دوران بعد از انقلاب همهی شهرهای ایران را در میدانی قرار داده است که مزیتهای تاریخی-فرهنگی خود را باید به کناری بگذارند و درون میدانی ذوقورزی کنند که پیشاپیش در تهران تعریف میشود. طبیعتاً اهالی شهرهای ایران درون موقعیت مرکز-حاشیه قرار میگیرند. امروزه در بسیاری از شهرهای ایران آنقدر ثروت و امکانات اقتصادی انباشت شده است که بتوانند هنرمندان خود را حمایت مالی کنند. اما معیار هنر و فرهنگ پیشاپیش میدانِ تهران فرض شده است. امروز در حاشیهزیستن و در مرکزنبودن، معادل ناامیدی و بیآیندگیست، و گویی اگر هنرمندی بخواهد سری در میان سرها برآورد، باید خود را به مرکز ــ در گام اول تهران و در گام بعدی به خارج از ایران ــ برساند. همهی راهها به تهران میرسد و از سوی دیگر پایتخت استعدادها را در خود میمکد و بدهبستانی در کار نیست.
شهرهای ایران، شهرهایی تاریخیاند و هرکدام از این شهرها متناسب با سنتها، اقلیم، اقتصاد و روحیات مردمانش به شکلی و از راهی متفاوت وارد دوران جدید شدهاند. تاریخ هنر مدرن و معاصر در غرب رقم میخورد. سایر نقاط جهان در دوران جدید تنها میتوانند روایتگر مسیر مواجههی خود با این پدیدهی جدید باشند. به عبارتی تاریخ هنر معاصر ایران روایت گذار و ورود ایرانیان است به دوران جدید. و آن چیزی که متفاوت است انواع این گذارهاست. هر شهر ایران به شیوهی خاص خودش قدم در این دوران گذاشت. برخی با مقاومت بیشتر و بعضی با آغوشی بازتر. و هر شهری بنا به استعداد و همت اهالیاش، شخصیتها، معلمان، هنرمندان و نهادهای متفاوتی ساختند و پروراندند. اگر بخواهیم تاریخ هنر معاصر ایران را بنویسیم و درون بازی قدرتِ مرکز- حاشیه نیفتیم باید تاریخ هنر معاصر شهرهای ایران را بنویسیم نه تاریخ هنر تهران را. ویژهنامهی «هنر شهرهای ایران» تلاشیست برای حکایت کردن این مسیرها. این تلاش به معنی یافتن نسبتی نوستالژیک یا ارتجاعی (بازگشت) به گذشته نیست بلکه یافتن موقعیت «زمان» و «جای» خود است. «خودی» که ممکن است امروز در تهران یا نیویورک ساکن باشد اما حاصل تکوین شخصیتیست که از مکان و تاریخی دیگر و به شکلی متفاوت به دوران جدید پرتاب شده است.
اینها همه شاید آرزوی ما بود اما آنچه محقق شد نواقص بسیار دارد. بسیاری از مقالات فشرده شدهاند و نویسنده بهاجبار، تنها به شرح کلیات میپردازد و امکان پرداختن درخور به برخی جزئیات و هنرمندان مهیا نشد. هنوز در مورد شهرهای زیادی کار نشده است. برای نوشتن دربارهی شهرهای مهمی همچون مشهد با چندین نویسنده گفتوگو کردیم ولی درنهایت به نتیجهای نرسیدیم. امیدواریم در آینده به آنها بپردازیم.
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.