جاسم غضبانپور حدود چهل سال است که عکاسی میکند، از ده سالگی تا امروز. حاصل این گشتوگذار چهلساله، به تصویر کشیدن آن چیزیست که بر او و مهمتر از آن بر همهی ما گذشته است. او تاریخ عمدتاً تلخ معاصر ما را پیش رویمان میگذارد و به حافظهی ما شکل میدهد. تعهدش نه به سیاست که به خودش است. با دوربین میبیند و مدام مشق مینویسد.
عکسهای پیش از انقلاب غضبانپور از حُزَن میگویند. از آرزوها و ناکامیها. عکسهای جنگاش اما حزینند؛ گوشهای۱ هستند «همهگیر». بیش از آنکه از صدایی مسلسلوار بگویند، ضربآهنگی از سکوتند. هم از تاریکی و ویرانی میگویند هم ردیاند از نور و زندگی. موزاییکهای برهنهی تصاویرش در ذهن ما با دیوار پوشیده میشوند تا خانههایی مجزا بسازند یا خانهای بسازند که ایران است.
این ایرانِ ویران بعدها در عکسهای جاسم غضبانپور جای خود را به عظمت و شکوهی میدهد که هم هست و هم نیست. گاهی هم این مشقهای چندین ساله گونهگون میشوند و سویهای رنگین به خود میگیرند. اما هر چه باشد یک چیز روشن است، جاسم غضبانپور ستایندهی زندگی است، با همهی هستها و نیستهایش. و او این ستاییدن را تنها با دوربین هست میکند.