معرفی مقاله:
ایمان افسریان در مقالهی «نسبت مسئلهدار هنر و سیاست در هنر سیاسی معاصر ایران» نشان می دهد نسبت هنر و سیاست در ایران امروز داستان مسئلهداریست. از بعد از انقلاب مشروطه جبران عقبماندگی تاریخی پرسش اصلی نخبگان ایران بوده است. بهتبع این خواست از همان آغازِ مواجهه با مدرنیته، مسئلهی قدرت و ارائهی تعریف جدیدی از آن، و سیاست در معنای عام، نقطهی داغ و اصلی گذر از گذشته و ورود به دوران جدید بود. در این شرایطِ نو کاراکتر هنرمندـ روشنفکر پدید آمد و هنرمندان هم سهمی از وظیفهی جبران عقبماندگی را بهدوش گرفتند. اما با نگاهی به نتیجهی این سالها، میبینیم که شاید موفقترین هنرمندانی که موقعیت تاریخی ما در این دوران تحول را در هنرِ خود به شکلی فشرده عرضه کردهاند، از قضا آنهایی هستند که آگاهانه از سیاست دوری گزیدند. …
در جامعهای که همهی ارکانش آغشته و آکنده از سیاست است، نمیتوان از هنرمند خواست به سیاست کاری نداشته باشد. امروز سیاست تجربهی زیسته و دائمی هر ایرانی است. پس اگر شمار زیادی از هنرمندان امروزِ ایران اشاره یا کنایهای سیاسی در آثارشان میگنجانند یا کاملا به قصدی سیاسی اثری تولید میکنند، نباید تعجب کرد. اما عمل سیاسی به قصد تاثیر بر روند ادارهی جامعه و با هدف تغییر صورت میگیرد. پرسش اولیه این است که میزان برد و تاثیرگذاری آثار سیاسیِ هنرمندان تجسمی امروزِ ایران چقدر است؟ و اصولا چرا حکومت در موارد جزئی واکنشهای سختگیرانهتری داشته است، در مورد این حوزه چنین سهلگیر است و تماسح میورزد؟ میشود گفت که ممیزان وزارت ارشاد به میزان اثربخشی این کنایههای پشت پرده در گالریهای یواشکی تهران آگاهند. و اتفاقاّ با نادیده گرفتنشان برد و تاثیر این آثار را از آنچه هست هم کمتر میکنند.