بخشی از متن:
ارمنیهای ایران دیرزمانی است که بخش کوچکی از جمعیت این کشور هستند، آنقدر کوچک که همیشه آنها را با عنوان اقلیت خطاب کردهاند؛ حتی در قوانین اساسی و غیراساسی. شمار این اقلیت در پرتعدادترین دوران حضورشان در طول تاریخ ایرانزمین تنها کسری از درصدی از جمعیت بوده است. اما این جمعیت کمشمار به نسبت سهمشان از نفوس سرزمین، همیشه حضوری پررنگ در تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران داشتهاند، و در یکصد سال اخیر شاید پررنگتر.
آنهایی که با پیشینهی تاریخی ارمنیهای ایران آشنایی دارند احتمالاً حضور ارمنیها در این سرزمین را با نام شاه عباس صفوی همراه میدانند، چهار قرن قبل. ولی رد پای آنها در ایران به خیلی قبلتر از قرن هفدهم میلادی بازمیگردد. پیشینهی این همزیستی شاید به دورهی اشکانیان هم برسد و حتی قبلتر، به زمان هخامنشیها.
در حجاریهای تخت جمشید هم میتوان اثری از آنها دید، به عنوان خراجگزار و البته صنعتگرانی که در ساخت کاخهای هخامنشی نقش داشتند.
اصولاً ارمنیها واجد یک عادت تاریخی هستند که همیشه هم سخت به آن پایبند بودهاند و آن، بنا کردن کلیسا بعد از ساختن سرپناه، در جایی بوده که اسکان گزیدهاند. برای همین هم امروز میشود با مشاهدهی کلیساهایشان در جایجای این سرزمین به پیشینهی تاریخی حضورشان در نقاط مختلف ایران آگاهی یافت. علّت آن هم این است که کلیسای ارمنی یک کلیسای قومی است و برای ارمنیها کلیسا مانند ستون فقرات جامعهشان است، چیزی فراتر از بنایی برای تقدیس دین و ایمان.
شاه عباس صفوی در سال ۱۶۰۴ میلادی در ادامهی منازعات با سپاه عثمانی، ارامنهی شهرهای قارص، شیراک، آپاران، لوری، شرفخانه، نخجوان، ایروان، یغگنازور و… در شمال غربی ایران را در سرمای سخت زمستان به سمت مناطق داخل کشور کوچاند و شهرهای تخلیهشده و مزارع و باغهای اطرافشان را آتش زد تا سیاست زمین سوخته را در برابر عثمانیها به اجرا درآورد. تا تابستان ۱۶۰۵ میلادی آن دسته از ارمنیهایی که از مرارت شرایط سختِ کوچِ زمستانه جان به در برده بودند، در مناطق مختلف ایران از جمله گیلان و مازندران، کاشان، قزوین، همدان، شیراز، اصفهان و نواحی اطراف آن، اسکان یافتند.
از میان این کوچندگان، بازرگانان ارمنی شهر جلفا با قریب به دوهزار خانوار وضعیت نسبتاً مناسبتری داشتند. آنها در ابتدا در شهر تبریز اسکان داده شدند و سپس در بهار ۱۶۰۶ میلادی به اصفهان برده شده و در آنجا از طرف شاه صفوی قطعهزمین بزرگی در ساحل زایندهرود به آنها داده شده و اجازه یافتند تا شهر جلفای نو را در آن بسازند. تخمین زده میشود که حدود چهارصدهزار نفر از ارمنیان وادار به کوچ اجباری شدند که کمی بیشتر از نیمی از آنان توانستند زنده بمانند و در سرزمین جدید اسکان یابند.
ولی قرنها قبلتر از این کوچ بزرگ، در قرن چهارم میلادی، ارمنیها در منطقهی چالدران، کلیسای تادئوس مقدس را ساخته بودند که پس از چند بار تخریب و دوباره ساختن، بنای فعلی در سال ۱۳۲۹ میلادی با نمایی از سنگ سیاه ساخته میشود. همچنین در آغازین سالهای قرن ۱۴ میلادی کلیسای زور زور در شهر ماکو و در سال ۱۱۲۰ میلادی هم کلیسای سرکیس مقدس در شهر خوی بنا شده است. البته تعداد قابل توجهی کلیسای دیگر در نقاط مختلف نواحی شمالغرب و غرب ایران قبل از کوچ بزرگ قرن هفدهم هم ساخته شد.
پس دیر زمانی است که در لابهلای حافظهی تاریخی ایران، نامهای ارمنی زیادی را میبینیم، بیش از آنچه که از نسبت عددی جمعیتشان انتظار میرود؛ در صنعت و صناعت، آموزشوپرورش، ورزش، چاپ و مطبوعات، فرهنگوهنر و معماری.
ساختوساز ارمنیها در تمام نقاطی که در سرزمین ایران اسکان یافتهاند به چشم میآید و آنچه در این بناها قابل توجه است تغییر و دگردیسی شکل معماری ارمنی، که اغلب در بناهای مذهبی مانند کلیسا و صومعه دیده میشود، به گونهی معماری ایرانی است که متأثر از فرهنگ غالب و تلاش برای انطباق با آن، مسئلهی اقلیم و مواد و مصالح شکل گرفته است. روند این تغییرات را بهخوبی در قیاس میان چهار کلیسای تادئوس مقدس در چالدران (بنا شده در قرن ۴ میلادی)، کلیسای سرکیس مقدس خوی (مربوط به قرن ۱۲ میلادی)، کلیسای مریم مقدس شیراز (قرن ۱۷ میلادی) و ساختمان معاصر کلیسای سرکیس مقدس تهران در یک دورهی زمانی به طول ۱۶ قرن شاهد هستیم، که بررسی آن البته از حوصلهی این مطلب خارج است. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.