
امریکایی بودن و در عین حال “آمریکایی” نبودن و جامعه آمریکایی را با ژرفنگری به نقد کشیدن ار مشکلی است. در فضای خوفناک “مک کاریسم” دهه ۵۰، هنرمند چپ ب.دن نیز کار مشکلی بود. فمینیست بودن در زمانی در زمانی که فمینیسم یک ژست روشنفکرانه نبود نیز… این همه را الیس نیل با آثار و زندگیش ثابت کرده است.
الیس نیل، در مقام مادر، همس و مهمتر از همه یک زن با تعارضهای فراوانی درگیر است؛ به ویژه زن بودن در جامعهای که زن، جدیت خود و حرفهاش را درک نمیکند. جامعهای که در آن هویت زن براساس مردانی که مالک آنها بودند، شناخته میشود.
تجربه وی از اقامت در بیمارستان روانی و ثبت تمامی زوایای سرد و تلخ آن؛ ژرفنگری وی را نسبت به ویژگیهای روانشناختی انسانها و محیطش تقویت میکند. او به عنوان یک پرترهنگار، برای نخستین بار در تاریخ آمریکا، با خلق پرترههای اطرافیان خویش به روانکاوی جامعه آمریکا میپردازد و آن را نقد میکند.
و هنرمندی معترض است- همچون گویا-معترض به بیعدالتیها و بیرحمیهای جامعه خویش و اصرار دارد تا در پرترههایش «روح زمانه» را نشان دهد: تأثیر زمان بر انسانها و انسانها بر زمان.
نیل بارها اذعان میدارد: من دوست دارم مردمِ دریده شده و همه چیزهائی که بوسیله آن هر روز در این مسابقه موشدوانی نیویورک پاره پاره میشوند، را نقاشی کنم.
با این وجود، آثار وی به هیچوجه افسردهکننده نیست، آثارش عشق به کاری دشوار را نشان میدهد که هر انسانی باید برای دوست داشتن و تسلی خویش انجام دهد.
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.