جف وال، راوی معاصر صحنه‌ها در تاریخ هنر تجسمی / فرهاد فخریان

جف وال، راوی معاصر صحنه‌ها در تاریخ هنر تجسمی / فرهاد فخریان

 

مقاله‌ی «جف وال، راوی معاصر صحنه‌ها در تاریخ هنر تجسمی» به قلم فرهاد فخریان نگاهی عمیق به عکس‌های جف وال دارد. عکس‌هایی با ابعاد غول‌آسا، چاپ شده بر کاغذ شفاف عکاسی (Transparency) و نصب شده بر جعبه‌ی نور (Light Box) ، درست به همان‌گونه که عکس‌های تبلیغاتی در کوی و برزن غرب به نمایش درآیند. به جرأت می‌توان گفت که هرکه نمایشگاه آثار جف وال را از نزدیک مشاهده ننمونده. در واقع عکس‌های وی را تجربه نکرده است (که نگارنده نیز جزء همین عدد است). پس چگونه ممکن است بدون داشتن چنین تجربه‌ای درباره‌ی آثار این عکاس نوشت؟

حقیقت آن است که تجربه مشاهده شمار فراوانی از آثار معاصر و گذشته شامل همین فرضیه می‌گردد و تجربیات ما از طریق کتاب، مجله یا اینترنت، تجربه‌ای دست‌دوم یا چندم است و از همین روست که گاه در شناخت یا دست‌کم دریافت اثر دچار سردرگمی یا ابهام می‌گردیم. بنابراین پاسخ پرسش فوق آن است که این نوشتار نیز براساس همان تجربه ناقص و دست‌چندم نگاشته شده، در غیر این صورت با تعامل بایستی بسته شود.

باری، جف وال را باید در گروه عکاسان صحنه‌پرداز “raphers-| stage photog” جای داد و آنها که دل‌مشغولیِشان خود هنر یا رسانه و تاریخ آن است و تلاش بر آن دارند تا دل هنر یا رسانه را شکافته و آن را تحلیل یا نقد معاصر نمایند. لذا درک بخشی از آثار او، مستلزم شناخت یا آشنایی نسبی با تاریخ هنرهای تجسمی، به‌ویژه نقاشی است .

شاید بتوان «اتاق منهدم‌شده» (لوح رنگی ۱۱) را با ابعاد ۲۳۴ ۶ ۱۵۹ سانتیمتر، یکی از نمونه‌های بارز پرداختنِ وال به تاریخ هنر برشمرد. تصویر نمایان‌گر گوشه‌ای از یک اتاق با دیوارهای آلبالویی‌رنگ است که در نگاه نخست گویی قوم مغول بدان حمله کرده یا گروهی از مأموران امنیتی برای یافتن مدرکی آن را زیرورو نموده‌اند و هیچ‌چیز حتی دیوارها از دست آنان درامان نمانده‌اند. اما با دقت در جزئیات (که بسیار پُرشمار و پراکنده‌اند، درمی‌یابیم که این اتاق بایستی مربوط به زن یا زن‌هایی باشد. لنگه‌های کفش، عینک‌ها، النگوها، زیورآلات، کیف‌ها، پارچه‌های گلدار رنگی، کلاه‌ها، شانه‌های سر و حتی لباس‌های زیر که از کشوها بیرون ریخته شده‌اند، همگی حکایت از آن دارند که این اتاق به زن یا زنانی تعلق داشته است.

لیکن شکل ازهم‌پاشیدگی و خشونتی که در انهدام اتاق به چشم می‌خورد، کاملاً مردانه و با حالتی وحشیانه و سادیستی می‌نماید. تا اینجای قضیه خود بسیار کنجکاوی‌برانگیز و تحریک‌کننده است. شاید با مشاهده تصویر و تجسم آن در ابعاد واقعی (از همین‌رو ابعاد تمامی آثاری که اشاره شده، درج گشته است) بر روی جعبه نور، این حس بسیار ژرف‌تر و پُرقدرت‌تر به درون چنگ اندازد. تشک ازهم‌دریده، چارچوب ازجادرآمده در تخت و میز واژگون‌شده، دیوار زخمی و صندلی شکسته، تداعی‌کننده هستند، تداعی حمله به مأمن و مأوای زنی یا زنانی! آیا نیت هنرمند اشاره‌ای نمادین و نقدی اجتماعی و مؤنث گراست؟ شاید!

حال چنانچه با رجعت به پیشینه تاریخ نقاشی، اثر اوژن دلاکروا به نام «مرگ سارداناپالوس» “The death of Sardanapalus” مربوط به سال ۱۸۲۷ سال پیدایش عکاسی!) و ابعاد ۳۹۵*۴۹۵ سانتی‌متر را بنگریم، قضيه از یک سو تا حدی آشکارتر و از جهتی دیگر غامض‌تر می‌گردد. نقاشی عظیم رومانتیک دلاکروا فضایی را انباشته از پارچه‌ها و زیورآلات زنانه پراکنده در همه سو همراه با زنان نیمه‌برهنه و در حالتی خلسه‌وار رو به سوی مردی تکیه‌زده بر تخت نشان می‌دهد، مردانی خشن و مهاجم نیز در حالتی مسخ‌شده و فرمانبردار در کنار زنان دیده می‌شوند و یکی از آنها در حال مهار اسبی است که از گوشه پائین سمت چپ کادر نقاشی وارد شده است. …

سبد خرید ۰ محصول