معرفی مقاله:
مارک ایروینگ در این مقاله، با بررسی اندیشه و آثار کاوه گلستان، ما را با نگاه خود به زندگی و مرگ این عکاس خبری همراه میکند.
.
بخشی از مقاله:
کاوه گلستان گزارشگر انقلابها، فجایعی و عکاس جنگ هایی بود که مدتهاست خاورمیانه را درمتن اخبار روز جهان جای دادهاند.
اما سال گذشته بود که به عنوان تصویربردار شبکه بیبیسی سرانجام حین کار، بخت با او یاری نکرد. مارک ایروینگ داستان در خور توجهی از این عکاس خبری ایرانی تعریف میکند.
سوزان سونتاگ در مقالهی خود با نام «نگاه کردن به درد و رنج دیگران» مینویسد: «ناظر بودن مصائب و بلایایی که در کشور دیگری رخ دادهاند یک تجربهی مدرنِ نمونه است.» حال کاوه گلستان عکاس و تصویربردار، چنین رویدادهایی را در کشور خویش، ایران، همچون شاهدی کنجکاو دنبال میکرد. او ثبت آنها را بر روی فیلم، هرچند ناخوشایند و دشوار، وظیفهی خود میدانست.
کارلوس گوآریتا، کاوه گلستان را نخستینبار در ۱۹۸۵ ملاقات کرد. بعدها او را به آژانس عکاسی Reflex معرفی نمود. میگوید: «اغلب آدمها با چتر در میان مصائب دیگران فرود میآیند. اما کاوه در بین آنها (مصائب) زندگی کرد. کار او واکنشی است به آنچه در برابرش اتفاق میافتاد.»
درک این نکته دشوار است که کاوه گلستان، این عکاس خبری پیشرو چگونه توانست با چنین شرایطی مواجه شود. انقلاب اسلامی در ۱۹۷۹، جنگ ایران و عراق طی ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ ،حملهی نیروهای نظامی عراق به کردها[ی عراق] در اواخر دههی ۱۹۸۰ و در جنگ خلیج فارس. هنگامه، همسر کاوه و همکار عکاس او، میگوید: «عجیب بود، یک هفته پیش از مرگش، به من گفت که از بس خون و جنگ و جسد دیدهام دیگر خسته شدهام. برای فتوژورنالیستی مثل او، در هر مکثی نکتهای نهفته بود.» اما این همهی داستان نيست.