معرفی مقاله:
نقاشی از چهره شخصیتهای سیاسی و تاریخی سابقهای دیرین در ایران دارد. ایمان افسریان و مسلم خضری در جستاری با نام «پرترهی تاریخ بیتاریخی» چهرهسازی شخصیتهای سیاسی و تاریخی را در سیر تاریخی هنر ایران برررسی میکنند. عواملی که روی آن تاثیرگذار بوده و نتایجی که از آن حاصل آمده را مورد مداقه قرار میدهند.
بررسی این سیر تاریخی از دوران فتحعلیشاه و تولید پرترهی شاه برای ولایات داخلی و کشورهای خارجی آغاز میشود. تا حال حاضر ادامه مییابد و نقاط عطف این سیر پررنگ میشود. در این گذار تاریخی آنها به مواردی از قبیل معنا و کارکرد سیاسی پرترههای دوران فتحعلیشاه، تغییر تولید هنری از نقاشخانه به فارغالتحصیلان دارالفنون، حرکت نو کمالالملک در نسبت نقاش ایرانی با موضوع نقاشی و کنش سیاسی اشاره میکنند. سپس با شروع تصویرسازی از شخصیتهای ادبی و علمی-تاریخی، از سال ۱۳۰۱ و با تشکیل انجمن آثار ملی، مسئلهی مهم تبدیل پرتره به شخصیت تاریخی را مطرح میکنند.
اینکه چرا در پرترهسازی از شخصیتهای تاریخی، به تدریج یک یا چند تصویر از میان تصاویر خلق شده. معرف آن شخص میشوند. و سایر تصاویر از یادها میروند؟ و تصویرهای ماندگار کدامند؟ چه ویژگیهایی دارند و این ویژگیهای چگونه صورت میپذیرند؟
این سیر تاریخی ادامه میابد و پس از گذار از نمایشگاه چهرههایی از پیشروان هنر و ادبیات معاصر ایران، بحث به جریان نوگرای ایران و شرح مسائلی که با آن مواجه بود. تاثیرات رویدادهای کودتای ۲۸ مرداد، مرگ نیما یوشیج و فروغ فرخزاد، انقلاب و شدت گرفتن ابزار عکاسی در چهرهنگاری میرسد. بعد از عبور از این سیر تاریخی و رسیدن به حال با مهمترین بخش این جستار روبهرو میشویم، که شاید بتوان تمام متن را مقدمهای بر این پرسش دانست که چه شد که ما با هنر سیاسی به تمام معنا غیرسیاسی، با پرترهی تاریخی مردمان بیتاریخ روبهرو هستیم؟
بخشی از متن:
اگر هنر غرب از رنسانس به این سو در دیالکتیکی درونی سیر تحول وتطور خود را طی کرد. هنر معاصر ایران دائماً درگیر عنصری غریبه و بیرونی بود. یا باید با آن گفتوگو میکرد یا ترکیب و تلفیق میشد. یا خود را تماماً از آن پر میکرد. به دلیل تفاوت ماهوی بین ژانرهای مختلف هنری در ایران و غرب، مسیر تحولات و تغییرات بعدی این گونهها به ناگزیر در آنجا و اینجا یکسان نبود. …