مدخل‌های حرفه هنرمند و پرونده‌هایی که درباره‌ی موضوعات هنری و ایده‌های نظری کار کرده است. \

نهادهای هنر معاصر: کیوریترها، بینال‌ها، نمایش‌های بین‌المللی

در شماره‌هایی اخیر مجله به معرفی برخی از نهادهای هنری باسابقه و نقش آن‌ها در كردوكار عمومی جهان هنر پرداخته‌ایم؛ از جمله نقد هنری (شماره‌های ۴۹ و ۵۱) و موزه و موزه‌شناسی (شماره‌ی ۵۳). در این شماره و شماره بعد می‌خواهیم به برخی از نهادها، فعالیت‌ها، و روندهای خاص هنر معاصر بپردازیم.

تردیدی نیست كه هنر معاصر به عنوان یك كلان‌ـ‌ نهاد بزرگ‌ترین، پیچیده‌ترین، و «پرجمعیت‌ترین» نمونه‌ای است كه تاریخ هنرهای تصویری و تجسمی به خود دیده است. در این زمینه، مقایسه‌ای ساده میان دهه‌های ابتدای سده‌ی بیستم با موقعیتی كه در پانزده‌سال اخیر شاهد آن بوده‌ایم خود به اندازه‌ی كافی گویاست. حتی موقعیت دهه‌های ۱۹۶۰ و ۷۰ میلادی نیز از این نظر با هنر دهه‌های اخیر قابل‌مقایسه نیست. چنان‌كه یكی از هنرمندان آن نسل اشاره كرده است، در آن زمان عمده‌ی چهره‌های اصلی صحنه‌ی هنر نیویورك را می‌شد در یك مهمانی آخر هفته ملاقات كرد. این در حالی است كه در حال حاضر، برای گرد هم آوردن اهالی جامعه‌ی هنری یكی از مراكز عمده‌ی اروپایی یا امریكای شمالی (و نه حتی نیویورك)، باید به ابعادی در حدود استادیوم‌های فوتبال اندیشید!

فعالیت كیوریتری یا كیوریترشیپ یكی از بارزترین نمونه‌های نقش‌ها و كاركردهایی است كه در طول سه دهه اخیر استحاله یافته و نقش تعیین‌كننده‌ای در وضعیت موجودِ هنر معاصر یافته‌اند. كیوریتری كه به طور سنّتی فعالیتی متواضعانه با ابعاد و دامنه‌ی محدود و مشخص بود، در دهه‌های شصت و هفتاد به عنوان جزیی از جریان هنر جدید و خودآگاهی رسانه‌ای و زمانی‌ـ‌ مكانی آن اشكالی تازه و متفاوت به خود گرفت، و در دهه هشتاد و به‌ویژه نود میلادی به فعالیتی مهم، متمایز، و جاه‌طلبانه بدل شد. از آن پس تا زمان ما كیوریتر به نحوی فزاینده به یكی از اصلی‌ترین بازیگران صحنه‌ی هنر معاصر تبدیل شده است، تا جایی كه حالا بسیاری نسبت به جایگزینی فیگور كیوریتر به جای هنرمند و اثر هنری هشدار می‌دهند. در عین حال، برجسته شدن نقش كیوریتر در سال‌های اخیر مقارن بوده است با اوج گرفتن نمایشگاه‌های بزرگ بین‌المللی، نمایش‌های چندفرهنگی، و بینال‌های بزرگ و كوچك مختلفی كه به‌تدریج به خروجی یا رسانه‌ی اصلی بازنمایی و شناخت هنر و هنرمندان معاصر بدل شده‌اند.

بر این زمینه‌ی كلی، پرسش‌هایی طرح می‌شوند كه اندیشیدن به آنها برای فهم هنر معاصر و شبكه‌ی نهادی پیچیده‌ی آن ضرورت دارد: نسبت میان این دو تحوّل (در مركز صحنه قرار گرفتن شخصیت جدید كیوریتر، و اوج گرفتن اَبَرنمایشگاه‌ها و بینال‌های بزرگ بین‌المللی) چیست؟ مكان، محل، یا نحوه‌ی قرارگیری، بازنمایی، و چینش یك اثر چه نسبتی با ماهیت یا محتوای آن دارد؟ برجسته شدن حضور كیوریتر چه رابطه‌ای با مادّیت‌زدایی از اثر هنری، و از سوی دیگر با ماهیت بیش از پیش گفتمانی و ایده‌محور هنرهای جدید دارد؟ به طور كلی‌تر، آیا باید تحوّلات، نقش‌ها، و كاركردهای جدید جهان هنر را به شكلی بدیهی به عنوان آخرین دستاوردهای حركتی رو به جلو پذیرفت و تلاش خود را منحصراً صرف سازگاری و همگام شدن با آنها كرد، یا می‌توان به نقش و حضور چهره‌ها و كاركردهایی مانند كیوریتر یا نمایش‌های بین‌المللی جدید نگاهی كلی، بیرونی، یا انتقادی داشت؟ اساساً چه ضرورتی در پس ظهور و اوج‌گیری چهره‌ی كیوریتر به معنای جدید اصطلاح وجود داشته‌است، و این چهره با چه نوع جهان هنری متناظر است؟ این‌ پرسش‌ها نقطه‌ی عزیمت و موضوع بحث این شماره و شماره‌ی آینده‌ی ما خواهد بود. در عین حال، شاید طرح پرسش‌هایی از این دست اندكی از شتاب‌مان برای این‌كه ما نیز تلاش كنیم به‌سرعت كیوریترها و نمایش‌های كیوریت‌شده‌ی خود را «داشته باشیم» و با موضوعات ریز و درشت و باربط و بی‌ربط نمایشگاه به وجود آوریم بكاهد، و ما را با فهمی بهتر و زمینه‌مندتر به موضوع بازگرداند.

جهت مطالعه‌ی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.

سبد خرید ۰ محصول