andreal-mantegna-dead-christ-1500

فرمالیسم و سبک / لُری اشنایدر اَدَمز / بتی آواکیان

بخشی از متن:

فرمالیسم رویکردی هنری است که بر اهمیت فرم نسبت به  محتوا در نحوه اثرگذاری اثر هنری بر ذهن صحه گذاشته و  بر این اهمیت پافشاری می‌کند. بنا بر اعتقاد راجر فرای Roger Fry (1934-1866)، پرنفوذترین منتقد فرمالیست در انگلستان، بین هنر و هنرمند خالق اثر هنری، یا فرهنگی که اثر هنری به آن تعلق دارد، ارتباط و پیوند اندک یا کم‌اهمیتی می‌تواند وجود داشته باشد. بنابراین، رویکرد او غیرتاریخی بود و بر تأثیرات عاطفی که آثار هنری بر جای می‌گذاشتند تمرکز داشت. این باور فرای، بازتاب اندیشه فیلسوف قرن هجدهم آلمان، امانوئل کانت (۱۸۰۴-۱۷۲۴) بود که درباره ماهیت واکنش زیباشناختی به مباحثه پرداخت و بر اهمیت آن به عنوان محصول ذهن انسان تأکید ورزید. کانت همچون افلاطون باورمند به آرمان زیبایی بنیادینی باور داشت که از طبیعت و هنر متمایز است. در نظام اندیشه‌ای کانت، تأمل بر کاربردی بودن، خاستگاه، زمینه و موارد دیگری از این دست، تجربه یک شیء  و ارزیابی ویژگی‌های زیباشناختی آن را مختل می‌سازند. فرای، در نوشته‌های خود با تبعیت از سنت افلاطون و کانت،  به عقیده افلاطون استناد می‌کند که هنرهای تجسمی صرفا تقلید هستند. هر چند، علی‌رغم حکم تبعیدی که افلاطون برای هنرهای تجسمی صادر کرده بود، فرای به بقا و تداوم آنها اشاره می‌کند، زیرا در نظر او هنرهای تجسمی طریقی بنیادی برای بیان انسان‌ها به شمار می‌آیند.

با وجود مشترک بودن برخی غرایز و واکنش‌های زیست‌شناختی درانسان‌ها و حیوانات، به زعم فرای، این انسان‌ها هستند– و نه حیوانات– که می‌توانند خاطره و قوه تخیل داشته باشند. این توانایی مختص به انسان، امکان برخوردار بودن از آنچه که فرای “زندگی دوگانه” می‌خواند را برای او فراهم می‌کند؛ “اولی، زندگی واقعی است، و آن دیگری زندگی خیال‌آفرین”. این جنبه از هنرها، یکی از درون‌مایه‌های اسطوره‌ی مسابقه بافندگی بین آتنا و آراخنه را تشکیل می‌داد. زیرا این همان “زندگی خیال‌آفرین دیگر” است که قوه تخیل دو حریف مسابقه را به حرکت وا می‌دارد. آتنا و آراخنه با هم “گفتگویی” دارند که “واقعی” است و به کمک الفاظ انجام می‌گیرد، و نیز گفتگویی دیگر در بین این دو صورت می‌گیرد، که در آن پیام‌های تصویری به یکدیگر ارسال می‌کنند. نوع دوم گفتگو، نقش تخیل در مسابقه را آشکار می‌کند، و همین، نتیجه مسابقه را تعیین می‌کند.

بنا بر باور فرای، در زندگی خیال‌آفرین، ارزش‌ها و ادراکات گوناگونی وجود دارند، زیرا راه کنش و عمل بسته است. بنابراین، هنر ثمره پرمعنای قوه خیال است، و نه آنگونه که افلاطون عقیده داشت، تقلید صِرف. واکنش ما نسبت به دست‌آورد هنرمند، نسبت به واکنش آتنا و آراخنه، از شور احساسی بیشتری برخوردار است، زیرا ما با فراغت خاطر همزمان هنر را تجربه و نیز مشاهده می‌کنیم. فرای می‌نویسد، “هنگامی که در سالن تئاتر حقیقتا متأثر می‌شویم، همیشه، هم بر روی صحنه و هم در جایگاه تماشاچیان قرار داریم”.

طبق ارزیابی فرای، هنر از زیست‌شناسی فاصله می‌گیرد. کارکرد زیست‌شناختی چشم عمل دیدن است، در صورتی که کارکرد هنری یا زیباشناختی آن، عمل نگاه کردن است. زمانی که به شیئی “نگاه” می‌کنیم، نسبت به روابط فرمال آن شناخت پیدا می‌کنیم. و از آنجائیکه هنرمند، “نگاهی خلاقانه” دارد، بنابراین شیئی را به شکل تازه‌ای از توازن عناصر متبلور می‌سازد و در این فرایند اهمیت مضمون و موضوع رنگ می‌بازد. تأکید فرای بر تمایز و جدایی بین زندگی و هنر، او را به این سمت سوق داد تا آثار هنری را “خارج از زمینه” – و تنها به مثابه فرم ناب مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد، و نه به مثابه صورت‌های بیانگر که تحت تأثیر زمان و مکان بوده‌اند.

تجزیه و تحلیل فرمالیستی اثر هنری در وهله نخست، به بررسی تأثیرات زیباشناختی‌ای که اجزاء تشکیل‌دهنده ترکیب‌بندی را ساخته‌اند، می‌پردازد. این اجزاء، که عناصر فرمال نامیده می‌شوند، پایه و اساس زبان بصری هنرمند را تشکیل می‌دهند. …

سبد خرید ۰ محصول