عکس مقاله‌ی عصر کیوریتورها

عصر کیوریترها / مایکل برنسن / صالح نجفی

در ترجمه‌اى كه مى‌خوانيد واژه‌ی «كيوريتر» در ازاى curator به كار رفته است. curator كه امروزه در زبان‌هاى اروپايى عمدتاً كاربردى زيباشناختى يافته است در اصل معنايى وسيع‌تر داشته است: از موزه‌دار و كتاب‌دار تا سرپرست نگارخانه، اعم از دولتى و خصوصى.

«كوراتور» در وهله‌ی اوّل بار حقوقى داشته و به «قيّم‌ها» اطلاق مى‌شد و بعد به كسانى دلالت يافت كه «متصدّى» ناميده مى‌شوند. در اواسط قرن ۱۴ ميلادى، «كوراتور» به افراد ناظر، مدير يا قيّم‌ها گفته مى‌شد. «ريشه‌ی لغت curator واژه‌ی لاتينى curare (به معناى درمان كردن) بود. بنابراين، كوراتورها در اصل، كسانى بودند كه مسئوليت مراقبت از افراد صغير، مجنون و نظاير اينها را داشتند. در نيمه‌ی دوّم قرن هفدهم بود كه «كوراتور» به معناى «متصدّى» (موزه و كتابخانه و…) به كار رفت.

فيلسوف معاصر اسلونيايى، اسلاوى ژيژك، در يكى از پى‌نوشت‌هاى كتابش، درباره‌ی باورها، به نكته‌ی بسيار تأمل‌برانگيزى در باب «كوراتورها» اشاره مى‌كند. به گفته‌ی او، در فضاى كسب و كار هنر معاصر به نظر مى‌رسد كوراتورها نقشى را ايفا مى‌كنند كه شباهت «غريب» و شايد دستپاچه كننده‌اى به نقش عيسى مسيح در الاهيات مسيحى دارد: كوراتور قسمى «ميانجى محوشونده» است كه هنرمند ـ خالق («خدا») را به جماعت مخاطبان («مؤمنان») وصل مى‌كند و خود از صحنه خارج مى‌شود. به نظر او، نقش جديد كوراتورها در دهه‌هاى اخير نتيجه‌ی دو فرايند به هم پيوسته است. از طرفى، خود كارهاى هنرى خلوص و معصوميت‌شان را از كف داده‌اند: هنرمند ديگر به نحوى خودجوش و خودانگيخته كارش را خلق نمى‌كند و تفسير و تأويل كارش را به دست ديگران نمى‌سپارد ـ ارجاع به تفسير و تأويل (نظرى) آينده از همان آغاز جزوى از فرايند توليد هنرى اوست، به قسمى كه او در يك مدار بسته‌ی زمانى قرار مى‌گيرد، و كار هنرمند بدل مي‌شود به نوعى حمله پيش‌گيرانه و گفت‌وگويى با تفسيرهاى خيالى آينده و واكنشى پيشاپيش به آنها. اين تفسيرهاى بالقوّه در سيماى «كوراتور» تجسم مى‌يابند: به عبارت ديگر، «كوراتور» تجسد تفسيرهاى بالقوّه‌ی مخاطبانى است كه هنوز اثر هنرمند را نديده‌اند؛ و اگر از قاموس روان‌كاوى فرويد بهره گيريم، او سوژه‌ی مخلوق انتقال عاطفى ـ روانىِ خود هنرمندان است ــ كوراتور صرفاً كارهايى ازپيش‌موجود را گردآورى نمى‌كند: اين كارها از همان ابتدا با در نظر گرفتن نگاه و تفسير «كوراتور» خلق مى‌شوند، «كوراتور» در مقام مفسّر ايده‌آل آنها (و هر چه مي‌گذرد، كوراتور به شكلى مستقيم‌تر وارد عمل مى‌شود و هنرمندان را برمى‌انگيزد يا حتى به كار مى‌گيرد تا ديدگاه او را پياده كنند).

از طرف ديگر، حقيقت آن است كه در نمايشگاه‌هاى بزرگ امروز، بيشتر آدم‌ها (مخاطبان بالقوّه‌ی كارهاى هنرى) ديگر وقتى ندارند تا فعاليت‌هاى خود را كم كنند و خود را در مجموعه‌ی وسيع (و گاه بى‌در و پيكر) كارهاى هنرى غرق كنند ـ مسأله در اين‌جا اين نيست كه مخاطبان نمى‌فهمند چه خبر است و احتياج دارند كسى برايشان توضيح بدهد؛ مسأله اصلى اين است كه امروزه ديگر نمى‌توان كارهاى هنرى را به طور مستقيم تجربه كرد، آن هم با چنان شدّت و شورى كه گواه تأثير نيرومند خود آثار باشد. بدين اعتبار، براى توده‌ی مخاطبان، «كوراتور» بيش از آن‌كه شارح و مفسّر باشد، همان بيننده‌ی منفعل ايده‌آلى است كه همچنان قادر است «فعاليت‌هاى خود را كم كند» و «از سرعت خود بكاهد» و وقت بگذارد و در مقام بيننده‌اى منفعل تمامى كارهاى هنرى را تجربه كند. پس از آن، مخاطبان مى‌توانند نقش تماشاگران كارآزموده و خوش‌فكرى را بازى كنند كه، هرچند نه وقت و نه توان آن را دارند كه خود را در تجربه‌ی منفعلانه‌ی درخور مواجهه با كار هنرى مستغرق كنند، مى‌توانند اظهارنظرها يا عقيده‌هاى بامزّه و شبه‌نظرى‌اي با هم در ميان بگذارند و تجربه‌ی مستقيم كار هنرى را به شخص «كوراتور» واگذارند، متصدّى نمايشگاه/موزه/گالرى در مقام «سوژه‌اى كه قرار است كار هنرى را تجربه كند».

مايكل برنسن روندى را ترسيم مى‌كند كه در طى آن كيوريترها رفته رفته از جامه‌ی مردان/زنان نامرئى يا همان «ميانجى‌هاى محوشونده» بيرون مى‌آيند و بيش از پيش در دنياى هنر امروز ميدان‌دارى مى‌كنند.

برچسب‌ها:
سبد خرید ۰ محصول