معرفی مقاله:
مطالب کوتاهی دربارهی هنرمندان تجسمی مینیمالیست: رابرت اسمیتسون، فرد سندبَک، استیون آنتوناکوس، دانلد جاد، اوا هسِه، رابرت گراسوِنر، دَن فلاوین، رونالد بلادِن، جو بائر و رابرت منگُلد.
.
بخشی از مقاله:
رابرت اسمیتسون؛ تولد: ۱۹۳۸ (نیوجرسی)؛ وفات: ۱۹۷۳
رابرت اسمیتسون یکی از پرکارترین هنرمندان تجسمی- نویسندگان دوره خود بود. او مطالب فراوانی درباره آثار معاصران خود و نیز افکارش در مورد هنر نوشت. مجسمههای انتزاعی و اولیه اسمیتسون بر اساس فرمهای کریستالی ساخته شد، بدینترتیب چندان شباهتی با آثار غیر – ارجاعگرانه بیشتر مینیمالیستهایی که در نیویورک زندگی میکردند نداشت. اوایل سال ۱۹۶۶ اسمیتسون در مقاله معروفش «انتروپی ( آشفتگی) و بناهای جدید» نابودی ابژه مینیمال را | اعلام کرد. بعداً وی نوعی راهبرد هنری را پی گرفت که آن را در رسانهها و فرمهای مختلف تجسمی به کار برد. بسیاری از اهل فن این شیوه را آغاز عملکرد هنری پسامدرن دانستند. وی عرصهای را گسترش داد که در آن هنرمند میتواند چارچوب خاص کار خود را مشخص کند و امکان مییابد تا علایق خود را برای تعیین پارامترهای مجموعه آثارش به کار گیرد.
سراب شماره ۱ متشکل از ۹ آینه قابدار است که بنا بر پرسپکتیو دید تماشاگر، اندازههایشان از ۳۰/۵ تا ۹۱/۵ سانتیمتر با ۷/۶ سانتیمتر قطر افزایش یا کاهش مییابد. این آینهها از چپ به راست دقیقا ۲/۵۴ سانتیمتر از سطح زمین ارتفاع دارند و فضایی را که در آن آویختهاند، بازتاب میدهند. شیوه چینش سلسلهوار آینهها با فضای بازتاب یافته خنثی میشود. بدینترتیب بیننده را سردرگم میکند و عملاٌ ادارک وی را از “اتاق” و “خود” به هم میریزد. این دغدغه نسبت به ادراک بصری علاقه همیشگی اسمیتسون بوده است. وی مشابه این حالت را در طبیعت ملاحظه کرد و تناقضات آن را در حکم سوژه آثار خود به کار گرفت.
مقاله «انتروپی (آشفتگی) و بناهای جدید» که اسمیتسون در ۱۹۶۶ نوشت، به دومین قانون ترمودینامیک میپردازد که گرایش جهانی نسبت به بینظمی را آشکار میسازد. اسمیتسون احساس کرد که انرژی بیش از آن که تولید شود، مصرف میشود، و این گرایش موجود در طبیعت را به کار گرفت. او میخواست که آثارش را از قید شکلهای ارگانیک مواد قدیمی همچون مرمر یا گرانیت برهاند و به مواد جدید و شامل «پلاستیک، کروم و نور الکتریکی» روی بیاورد. او در “سراب شماره ۱” دیدگاهی چند وجهی و سلسلهوار از طبیعت را در چارچوب شکلی مدرن و هندسی از آینههای شیشهای مستطیلی بازنمایی میکند. این اثر طليعهی “جابجاییهای آینهای (۱۹۶۹/۷۰) اثر دیگری از اسمیتسون است که آینهها را در قطعاتی صخرهای هستند که اسمیتسون آنها را خارج از فضای نگارخانه یا به داخل آورد و آنها را تبدیل به نقشههایی مستند کرد که جایگاهشان را در طبیعت توضیح میدهند. در ادامه، اثر جاذبهای او “افشانهها” و آخرین آثار زمینیاش مانند اسکله مارپیچ (۱۹۷۰) در «گریت سالت لیک» در یوتا پدید آمد.
اسمیتسون مانند سایر شخصیتهای همنسل خود علاقهی شدیدی به (beat poetry)، سینما و داستانهای علمی تخیلی داشت. به همین دلیل برخی از طراحیهایش شبیه قصههای مصور علمی – تخیلی در اواخر دهه ۱۹۵۰ هستند. ۹ قطعه “سراب شماره ۱ این حالت را به شیوه سینمایی با توالینما به نمای تصویر و زمان بازتاب میدهد. خود تصویر بازتاب چیزی است که مقابل آن قرار دارد. همچنین آینههای مذکور از چیزهایی تشکیل شدهاند که مقابلشان قرار دارند. به علاوه آینهها از دیوار به شیوهای استفاده میکنند که کارل آندره بعدها در پیشبرد سلسلهوار صفحات آینهای خود از کف زمین استفاده کرد. اما در اینجا بازتاب کف بر روی دیوار و آشکارسازی چیزی است که در عمل اثر آندره را میپوشاند. حتی در این جا هم میتوان دید که اسمیتسون از مواد جدید، “بناهای جدیدی» میسازد. …