اثری از آثار متقدم مارک روتکو/هنرمندان اکسپرسیونیسم انتزاعی/نقد آثار مارک روتکو

میراث، محیط، و سنّت / استفن پولکاری / تلخیص و ترجمه: مریم اطهاری

مارک روتکو (۱۹۰۳- ۱۹۷۰) سرتاسر زندگی، جویای تجسم کلیت تجربۀ انسان بود. روتکو با اظهار اینکه هنر «ابزار اندیشۀ فلسفی» و چیزی بیش از صرف واکنش‌ها و حسیّات بصری است. جوانان هنرمند را علاوه بر استادی در فنون و مهارت‌های نقاشی، اساساً به تدوین فلسفه‌ای شخصی از نقاشی توصیه می‌کرد. فلسفه‌ای که بر مبنای تحصیل «شناختی کلی نسبت به روانشناسی، فیزیک، فلسفه، ادبیات، باقی هنرها و آثار عرفا» شکل گرفته باشد.

میراث کهن و سنت از جمله مفاهیم کلی‌ای بودند که روتکو در تمام سیر حرفه‌ای‌اش دست‌مایه کار قرار داد. روتکو به میانجی نمادها، نخست در چهارچوبی معماری‌وار و سپس با خصایص ذاتی طبیعت، روح و سنت، شکلی از کهن‌گرایی را فرانهاد که پایدار است. و نیروی تعیین‌کننده در زندگی امروزی اعمال می‌کند. از نظر روتکو فجایع تاریخ معاصر – خصوصاً جنگ جهانی دوم – همه ریشه در گذشته داشتند. نمادهای او روایتی از تراژدی را مجسم می‌کنند که نه فقط زندگی مدرن بلکه آینده را نیز دربر می‌گیرد.

مطالعۀ مارک روتکو در زندگی و عادات انسان‌ها – سنت – تا حدی از فاجعه جنگ جهانی دوم متأثر بود. بسیاری از هنرمندان در این دوران دچار افسردگی شدند. روتکو، گاتلیب، بارنت نیومن و دیگران با مشارکت یکدیگر به بررسی علل، پیشینه و آثار عاطفی جنگ پرداختند. از نظر هنرمندان اکسپرسیونیسم انتزاعی، هنر به تحقیقی در احوال درونی زندگی اجتماعی تبدیل شد. و روانشناسی اعماق و سوررئالیسم ابزاری در تحقیق سرچشمه‌های رفتار انسان شدند. در این راه روانشناسی فروید و به ویژه یونگ با تأکیدی که بر دوران باستان، اسطوره و رفتار جمعی داشتند. ابزاری برای فهم و توضیح تاریخ معاصرِ فرارویِ آن‌ها نهادند.

نگاه مارک روتکو به گذشته – باستانی و عتیق – در نامه‌ای به نیویورک تایمز چنین جلوه می‌کند: «کسی که با [تاریخ] تکامل هنر مدرن آشناست. از تأثیر نیرومند پیکره‌سازی سیاهان و هنر ایژینها بر مراحل آغازین آن مطلع است. از همان ابتدا، مستعدترین مردان عصر ما، مدل‌هایشان را – چه در کارگاه می‌نشاندند و یا این مدل‌ها را بی‌واسطه درون خود می‌یافتند – تا به آنجا که ردّ نمونه و مُثُل اعلی را در هنرشان بیدار کند. [آن‌ها را] تحریف صوری می‌کردند. و این کژنمایی آن‌هاست که قدرت روح زمانه ما را نمادین می‌سازد. این گفتار که هنرمند مدرن عمدتاً مسحور جنبه‌ها و روابط صوری هنر کهن‌گراست. در بهترین حالت توصیفی ناقص و گمراه‌کننده است. چرا که هر هنرمند یا اندیشمند جدی، نیک می‌داند که شکل تنها تا جایی که معنایی درونی را بیان می‌کند از اهمیت برخوردار است. بنابراین حقیقت از این قرار است که هنرمند مدرن با شوری که این اشکال کهن در خود محبوس داشته‌اند و اسطوره‌ای که باز می‌نمایانند، یک جور ارتباط معنوی برقرار می‌کند. …»

در این گذر مارک روتکو بسیاری از علایق و پایبندی‌های دائمی خود از جمله اعتقاد به نمونه و مثل بودن هنر کهن و آن خویشاوندی معنوی‌اش را با هنر و اسطوره کهن، بازگو می‌کند.

سبد خرید ۰ محصول