مارجوری پرلوف/کریستین بولتانسکی/اتاق روشن/عکاسی خانوادگی

آنچه تنها یک مرتبه رخ داده است/ مارجوری پرلوف/ فرشید آذرنگ

بخشی از متن:

کریستین بولتانسکی در سال ۱۹۴۴ در پاریس بدنیا آمد. آثار هنری او اغلب با موادی مثل روزنامه، عکس، عکسهای لحظه‌ای و لباس تهیه شده است. آثار عکسی او در معنای عکس و ارتباط آن با خاطره، فقدان و مرگ، کندوکاو می‌کند.

با دو عکس آغاز می‌کنم هردوی‌شان عکس‌های لحظه‌ای خانوادگی‌اند. و مشخصاً مادر جوانی را همراه پسر کوچکش در یک صحنه ییلاقی نشان می‌دهند.

هیچکدام‌شان به آنچه ما تصویر «خوب»  یعنی خوش‌ترکیب می‌نامیم شبیه نیست. یکی از آنها در حقیقت «معنادار»تر است. پسربچه مضطربی که با حالتی از ترس، مادرش را محکم در بغل گرفته

در حالی که در آن یکی، بچه و زن، خونسرد و مستقیم به دوربین نگاه می‌کنند.

دو عکس بعدی تصاویری کلاسی هستند. (شکلهای ۳ و ۴) اولی عکس جمعی آخر سال از یک کلاس دبیرستانی خنده‌رو با معلم مرد و عبوس‌شان در ردیف نخست و در مرکز.

دومی یک کلاس بزرگسال‌تر شاید فوق لیسانس که معلمشان به‌واسطه موی سفیدش متمایز می‌شود و در حفظ آنچه روح دانشجویی گروه جوان جذاب است لبخند کم‌رنگی بر لب دارد.

می‌توان از هردویِ این سری عکس‌ها به عنوان مثال‌هایی از نظرات رولان بارت در مورد عکاسی در اتاق روشن استفاده کرد.

اول اینکه این عکسها کاملاً معمولی‌اند  یعنی همان عکسهایی که همه ما در آلبومهایمان نگه می‌داریم. بدین ترتیب شاید جاذبه آنها صرفاً این باشد که کسی را شخصاً با موضوعات آنها درگیر کند. کسی که این عکسها برایش «آن – بوده – است» را آشکار می‌کنند. یعنی  ماهیت یا نوئم عکاسی.

ما در پاره‌‌‌‌ی ۳۲ کتاب بارت می‌خوانیم مصداق عکاسانه، چیزی یحتملاً واقعی نیست که یک تصویر یا یک نشانه به آن ارجاع می‌دهد. بلکه چیزی ضرورتاً واقعی است که در برابر لنز دوربین قرار گرفته است. و بدون آن هیچ عکسی وجود نخواهد داشت.در عکاسی هرگز نمی‌توانم منکر شوم که آن چیز در آنجا بوده است و باز اینکه «عکس به معنی واقعی کلمه، نوعی انتشار مصداق است بر این اساس هر عکسی یک گواهی حضور است

اما در این مورد «حضور» بازو به بازوی مرگ قدم برمی‌دارد. «آنچه عکس تا ابد باز تولید می‌کند تنها یک مرتبه رخ داده است: یک عکس، به طور مکانیکی، آنچه را که هرگز نمی‌تواند به طور وجودی تکرار شود، تکرار می‌کند»  به مجرد اینکه شاتر دوربین به صدا درمی‌آید، آنچه عکاسی شده دیگر وجود ندارد. سوژه به ابژه تبدیل می‌شود و به گفته بارت، «حتی به یک ابژۀ درون موزه»

هنگامی که ما به عکس خودمان یا به عکس دیگران نگاه می‌کنیم در حقیقت به بازگشت مرده نگاه می‌کنیم. «مرگ، ایدوس عکس است»  کریستین بولتانسکی که عکس‌هایش را با دو عکس از کتاب رولان بارت به قلم رولان بارت کنار هم آورده‌ام، مثل بارت به عکس معمولی، یعنی عکسهای زندگی روزمره، علاقه‌مند است. کریستین بولتانسکی همچون بارت، علاقه‌ای به «عکاسی هنری» ندارد، یعنی همان نوع از عکاسی که به وضعیت نقاشی نزدیک می‌شود. …

سبد خرید ۰ محصول