در مقالهی حاضر، ثمیلا امیرابراهیمی به سراغ قسمتهایی از مقالهای تحت عنوان «امر جدی» (Matter Serious) اثر ماریو نیویس منتقد مجلهی «نیویورك آبزرور» رفته است. ماریو نیویس این مقاله را در سال ۱۹۹۵ به مناسبت برگزاری نمایشگاه «تاپیس» در امریكا، در مجلهی «نیوكریتریون» (معیار نو) منتشر کرده است. نویسنده در انتخاب عنوان این مقاله با استفاده از كلمهی Matter به نحوی طعنهآمیز هم «امر» و هم «ماده» را منظور كرده است. به اعتقاد ماریو نیویس، حُسن مردن هنرمند و پیوستن او به «تاریخ هنر» این است كه كار و شخصیت او تا حد زیادی تصفیه و تطهیر میشود. كلكها و ریاكاریهای غیرهنرمندانهاش «هنری» تلقی میشود. آثار بد و ضعیفش به زیر قالیها و تهِ پستوها فرستاده میشود. و هرچه میماند به عنوان كشف و «زبان شخصی» او مورد پذیرش و تحسین قرار میگیرد. اگرچه، زمان خود تصفیهكنندهی تاریخ است و نگاهها و شیوههای تازهی برخورد و نقد را در پی میآورد و تنها ساكنین دائمی این قلمرو هنرمندانی خواهند بود كه با انسان و زندگی او پیوندی حقیقی داشته باشند. از سوی دیگر هنرمندانی كه شانس آن را داشتهاند تا در زمان حیات خود وارد تاریخ هنر شوند همزمان با افتخارهایی كه كسب میكنند صدای چوب انتقادها را نیز میشنوند. در مورد تاپیس هم هنوز این فرصت وجود دارد تا به برخی از انتقادهایی كه از كار او شده است، توجه كنیم.
بخشی از مقاله:
تاپیس از شهرتی برخوردار است كه كمتر هنرمند زندهای شاهد آن بوده است. هركس با اندك آشنایی با هنر مدرن، كار او را آشنا و شاید پیشگویانه میداند. این واقعیت كه نقاشی او در دهههای ۵۰ و ۶۰ یادآور اكسپرسیونیسم نوین دههی هشتاد است باعث میشود هنر او را جلوتر از زمان او فرض كنیم. اگرچه با در نظر گرفتن ماهیت نفوذ او باید دید آیا تاپیس درخور چنین افتخاری هست یا نه. چراكه بعد از سال ۱۹۷۷ این نخستین نمایشگاه كامل آثار او در آمریكا، با ۵۶ اثر كه متعلق به حدود ۵۰ سال كار اوست، چندان یك نمایشگاه هنری نیست كه نمایش “خود” اوست. همواره نقاشان و هنرمندانی كه استعداد و توانایی خود را بیش از حد ارزیابی كردهاند وجود داشتهاند. اما تنها معدودی از آنها چنان هنرمندان بزرگی بودهاند كه تصور تمدنی بدون آنها، انسان را متأسف كند. هركس كه نمایشگاه «تاپیس» را ترك میكند تحت تأثیر اعتقادی كه او به توانایی خود دارد قرار میگیرد؛ اما این توانایی و اعتقاد در آثار او دیده نمیشود. آثار «مادی» كه تاپیس در دههی ۵۰ با آنها مشهور شد، برخلاف خشونت ظاهری رفتار و ریختگی سطوح آنها، بسیار بیمزهاند و سبُعیت آنها دستدوم و نمایشی است.
شاید بسیاری از هنرمندان ایرانی آشنایی چندان با تاپیس و كار او نداشته باشند اما هنرمندانی نیز هستند كه مصالح، شگردها و گاه حتی نشانههای آثار او را از منابع دستدوم به عاریت گرفته و در كار خود استفاده میكنند. برخی ویژگیهای كار تاپیس مانند راحتالحلقوم بلعیده، هضم و تقلید میشود. كافی است مقداری احساس، هیجان و سرعت دستبهدست هم دهند تا لكهها و خطها و نشانههای از من درآوردی و نامفهوم، یا انبوهی از مواد و اشیای كهنه و دورافتاده در تركیبی نه همیشه موفق سرهم شود. هنرمند جوانی كه چنین اثری بیافریند خیلی زود دچار این توهم میشود كه ارزش كار او به علت شباهت با كار چنین هنرمند بزرگی غیر قابل انكار است. اما تأثیرگیری شتابزده از جذابیتهای سهلالوصول آثار دیگران تنها به رواج نشانهها، رفتارها و كلیشههایی میانجامد كه نه تنها پیوندی با كار این هنرمندان امروزی و اینجایی ندارد، بلكه در كار خود آن هنرمندان تثبیت شده نیز مورد نقد و پرسش قرار گرفته است. اگر تاریخ هنر و نقد هنری در ایران هنوز ضعیف و نوپاست، اما در دنیای بزرگ هنر، زمان با قدرت و بیرحمی كار خود را میكند: تصفیهی تاریخی. این چیزی است كه به قول معروف دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.