مکتب نقاشی قاجار و پیکرنگاری درباری
مکتب نقاشی قاجاری یکصدوپنجاه سال عمر کرده است، برابر با طول مدت سلطنت قاجاریه (۱۳۴۲_۱۱۹۳ ه.ق)، اما نه همزمان با دوران این پادشاهی، چرا که این نوع جهانبینی و شیوهی کار سالها پیشتر از اعلام سلطنت آغامحمدخان قاجار آغاز شده بود. از حدود نیمهی دوم قرن دوازدهم هجری قمری _چهل سالی هم پیش از به پایان رسیدن حکومت این سلسله عمرش به انتها رسید_ که همچنان میشود یکصدوپنجاه سال.
از زندیه تا قاجار: استمرار و تحول در هنر نقاشی ایرانی
شکلگیری اصلی این مکتب در دوران حکومت سیسالهی کریمخان زند ( ۱۱۶۳_۱۱۹۳ ه.ق) صورت میگیرد که شیراز پایتخت شد و امنیتی کوتاهمدت، امکان گردآمدن هنرمندان و سفارشدهندگان را به وجود آورد و طی همین مدت بود که شیوهی مکتب زندیه _که خود از آبشخور استادان نیمهی اول قرن دوازدهم هجری قمری سیراب شده بود_ از شکلی بهسامان و تثبیتشده برخوردار شد و فن و قالبی چنان عالی و فاخر و تثبیتشده یافت که به یمن آن نقاشان بزرگ دربار فتحعلی شاه قاجار (۱۲۵۰_۱۲۱۲ه.ق) توانستند با آسودگی تمام در بستر جاری آن هنرنمایی کنند و مکتب نگارستان عصر فتحعلی شاه را به صورت یکی از شاخصترین دورانهای هنری بعد از عصر درخشان هنر صفوی عرضه کنند.
نسل جدید هنرمندان قاجاری و شکستن قیدهای سنتی
با آغاز سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و تقارن این عصر با بسط استعمار اروپایی و شکلگیری تغییرات اجتماعی و فرهنگی بنیانی، نقاشی قاجاری هم از این دگرگونی تأثیر گرفت و مراجعت نقاشان تحصیل کرده در اروپا _ابوالحسنخان صنیعالملک و مزینالدوله و دیگران_ زوال سبک و مکتب نقاشی فتحعلیشاهی آغاز شد. نقاشی رسمی و درباری عصر ناصرالدین شاه قاجار هرچند در ابتدا هنوز از شیوههای فنی و اجرایی اساتید پیشین برخوردار بود، اما از دهه ۱۲۸۰ هجری قمری به بعد، نسل جدیدی از هنرمندان ظاهر شدند و اوج گرفتند که دیگر چندان در بند وفاداری به شیوههای گذشتگان خود نبودند. از میان اینان _و شاید مهمترینشان_ باید از محمد غفاری (کمال الملک) یاد کرد که جز در بعضی از موضوعها و تناسبهای رنگی به کار گرفته شده در آثارش، اصلا به سنت استادانش وابسته نماند.
افول نقاشی دیواری و ظهور تابلوهای نقاشی در دوران قاجار
از حدود سال ۱۳۰۰ هجری قمری، «تابلوهای نقاشی» فزونی گرفت، نقاشیهای دیواری اعتبار قدیمیشان را از دست دادند و شیوه نقاشی قاجاری تنها در نقاشیهای لاکی _قلمدان و قاب آئینه و جلد کتاب_ و در پردههای مذهبی و حماسی ادامه پیدا کرد . که این نیز چندان نپائید و عمر یکصدوپنجاه ساله این هنر، با خاتمه یافتن سلطنت احمدشاه قاجار (۱۳۴۲ ه.ق)، به پایان رسید.
شاخه اصلی نقاشی مکتب زند و قاجار از دوران آقا صادق _که با «صادق الوعد» امضاء میکرد، یعنی از حدود ۱۱۶۰ هجری قمری_ شروع شد و تا آخر عمر ابوالحسن غفاری صنیعالملک (۱۲۸۳ ه.ق)، با تغییراتی، ادامه یافت. شاخه دوم نقاشی قاجار از نیمه دوم قرن سیزدهم هجری بنیان گرفت و تا اواخر سلطنت مظفرالدین شاه قاجار (۱۳۲۴ه.ق) امتداد پیدا کرد و این همان دورانی است که محمودخان ملکالشعرا و مهدی مصورالملک و کمالالملک نمونههای شاخص آن بودند.
نگاهی به مقالات مرتبط با هنر قاجار
در مقالات مربوط به نقاشی قاجار نه تنها به روند تاریخی این جریان پرداختهایم بلکه با استفاده از آثار بسیاری از هنرمندان دوران قاجار به شیوهی نقاشی هر هنرمند و کار اون نیز توجه داشتهایم تا در کنار این تاریخ، کار هنرمندان را هم بررسی کرده باشیم.
«تصوری که شاهان قاجار از شخصیت، قدرت و شوکت خود داشتند در هنر درباری آنان بازتاب یافته است. اما این هنر، در سطحی دیگر، تحول سنتگرایی به تجدد را منعکس میکند.» این نوشتار به مروری بر سیر تحول سنتگرایی به تجددخواهی در هنر درباری قاجار پرداخته. پاکباز از اولین دوره تا چهارمین دوره، را بررسی میکند. روئین پاکباز نشانههای این تحول را با مقایسهی دو نمونه از نقاشیهای مهرعلی و محمد غفاری (کمالالملک) نشان میدهد. به گمان او عدم توجه مهرعلی به شبیهسازی و نمایش حجم و عمق و وفاداریاش به اصول تصویرپردازی دو بعدی نمایانگر سنتگرایی در تصویرپردازی این دوره است. در برابر آن، علاقهی کمالالمک به نمایش جزئیات به شیوهی طبیعتگرایانه نشان دهندهی تمایل او به زبان هنری جدید است.
آریاسپ دادبه در این مقاله تغییر موقعیت هنر ایران در دوره قاجار را تحلیل میکند. بازشناسی روح هنر نیازمند بررسی زمینههای تاریخی، اجتماعی و اقتصادی و آشنایی با برخی مفاهیم نظیر نهیلیسیم است. آریاسپ دادبه با نگاه تاریخی- انتقادی خود، نخست میراثِ عهد صفویه و تأثیر آن بر هنر قاجار را بررسی میکند و از هنر دوران صفویه و زندیه به عنوان پیشینیان تاثیرگذار بر قاجار، به راحتی عبور نمیکند. در کنار گرایش به تشیع در حکومت صفویه که تأثیر عمیقی بر جریانٰهای هنری حکومتهای بعدی گذاشت، مقاله به بررسی نشانههای مدرنیسم ایرانی در آن دوره میپردازد. به عنوان نمونه فردیت که یکی از نشانههای ظهور مدرنیسم بوده است، چگونه در هنر ایران بروز میکند؟
اگرچه تجهیزات چاپ سنگی احتمالا در سال ۱۲۴۰ ق. به ایران وارد شد. نخستین کتاب چاپ شده با این روش که بجا مانده قرآنی است مورخ ۴۹-۱۲۴۷ ق. در دهههای بعد لیتوگرافی در ایران موفقیتی چشمگیر به دست آورد. این تنها روش موجود چاپ برای دو دهه، از ۱۲۷۳ تا ۱۲۹۱ ق. بود که تا اواسط قرن چهاردهم ق. ادامه پیدا کرد. چاپ سنگی در مقایسه با چاپ سربی مزایای بسیاری در برداشت. اولا، ابزارش ساده، در دسترس، ارزانبها و کارکردن با آن بسیار آسان بود. ثانيا، این نوع چاپ امکان تداوم اسلوب ساخت نسخههای خطی_ بویژه از جنبه تأثیر زیباییشناسانه خوشنویسی_ را فراهم میکرد. ثالثا، چاپگرها به زودی متوجه شدند که در سنگی میتوان نوشته و تذهیب و تصویر را با هم و با یک روش ارائه کرد.
مقالهی «نقاشی قاجار و تجربه مدرنیته» زمینههای اجتماعی و فرهنگی سبک نقاشی طبیعتگرا در اروپا و ایران را بررسی میکند. نقش ناصرالدینشاه به عنوان شاهی هنردوست و با روحیات خاص در تاریخ نقاشی قاجار بسیار اهمیت دارد. آشنایی با تحولات اجتماعی-فرهنگی غرب در دورهی ناصری، منجر به اجرای جنبهای از این پیشرفتها در ایران گردید. از سویی سالهای حکومت قاجار مصادف با قرن نوزدهم بود، قرنی که دگرگونیهای تاریخساز بسیاری در آن به وقوع پیوست.
ثمیلا امیرابراهیمی با نگاهی موشکافانه تحولات هنر ایران در قرن نوزدهم را در قیاس با تحولات جهانی ارزیابی میکند. آیا نقاشان جسور و جنجالی که بر آرمانهای کلاسیک و رمانتیک شوریدند، نمونهی داخلی هم دارند؟
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.