
هنر معاصر ایران / Iranian Contemporary Art
درک تاریخی و فهم زمینهها و خاستگاهها را باید از عوامل اصلی شناخت هر پدیدهای دانست. به این معنا که بدانیم آنچه امروزه به معنای هنر معاصر ایران میشناسیم حاصل تلاش و پویاییِ جریانهاییست که سرآغازِ آن به حدود ۱۵۰ سال پیش میرسد؛ و شناخت و سنجش و نقد وضعیت اکنونِ هنر بدون نگاه به گذشته و سیر آن در این زمان و مسیر ممکن نمیشود. هرچند مقصود ما از نگاه به گذشته به معنای بازسازی رویدادها و وقایع به توالی تاریخی نیست، بلکه با داشتن نگاهی انتقادی در بازخوانی تاریخ معاصرمان، و بازآرایی جریانها در بستری وسیعتر، امکانهایی را برای سنجش وضعیت حال و شناخت بنبستها و انسدادهای تاریخی ایجاد کنیم.
فرم و لیست دیدگاه
۲۵ دیدگاه
این سری نوشته هایی که درباره دو نقاش ایرانی به صورت مقایسه ای گذاشتید) طاهر پورحیدری و جواد مدرسی در "تهران های ما" و رزیتا نصرتی و امین معظمی در "تهران نقاش خودش را میخواهد") به نظرم خیلی در بررسی هنر معاصر ایران بهمون کمک میکنن.
این سری نوشته هایی که درباره دو نقاش ایرانی به صورت مقایسه ای گذاشتید) طاهر پورحیدری و جواد مدرسی در "تهران های ما" و رزیتا نصرتی و امین معظمی در "تهران نقاش خودش را میخواهد") به نظرم خیلی در بررسی هنر معاصر ایران بهمون کمک میکنن.
این نوشته که درباره آخرین نمایشگاه مجتبی امینی گذاشتید خیلی خوب بود. امیدوارم وبنامه های بیشتری درباره هنرمندان معاصر ایران به شکل در سایتتون قرار بدید.
به نظر بنده، هنرمندان معاصر ایرانی بیش از آنچه که باید هنرشان ایرانی است! این مسئله از زمان هنر نوگرای ایران وجود داشت. حالا اون موقع رو میشود قبول کرد چون یک دفعه با هنر مدرن غرب مواجه شده بودند و از وسط نگارگری و رئالیسم کمال الملک وارد جریان های هنری غربی شدند و همه چیز باهم قاطی شد. اما الان بعد از گذشت این همه سال و این همه تجربه، این حجم از ایرانیزه کردن آثار برای بستر معاصر رو نمیفهمم. ما در زندگی روزمره هم دیگر آن قدر ایرانی نیستیم.
از هنرمندان هنرهای تجسمی ایران، کدامشون میتونن در سطح هنر معاصر جهانی حرفی برای گفتن داشته باشن؟ به جز شیرین نشاط!