ادوارد مونک / Edvard Munch

ادوارد مونک (نروژی: ادوارد مونش Edvard Munch) از جهات بسیاری برای همگان نقاش آشنایی است. نقاش اضطراب و جنون و مرگ که اتفاقات تلخ زندگی‌اش به هنر او شکلی که می‌شناسیم را بخشیده‌است. او احتمالاً یکی از مهم‌ترین هنرمندان تاریخ نقاشی است که خط روشنی میان حوادث زندگی شخصی‌اش و هنرش برقرار شده است. ادوارد مونک مانند یک کشتی بی‌سکان به دریای ناآرام روانش می‌زند و تلاطمات روحی‌اش را در نقاشی‌ها -و دست‌نوشته‌های ادبی‌اش- ثبت می‌کند.

پیشنهاد تماشا: مستند «مونک در دوزخ»

مصاحبه با گئورک بازلیتس درباره‌ی ادوارد مونک

ویدیویی از نمایشگاه ادوارد مونک در تیت مدرن، از مجموعه‌ی tateshots

ویدیویی از نمایشگاه ادوارد مونک در تیت مدرن

مونک، نیچه، ابدیت، نقاشی

یادداشتی درباره‌ی نیچه و مونک

ادوارد مونک و اولویّت هراس

ادوارد مونک و اولویّت هراس

عکسی-از-ادوارد-مونک-نقاش

درباره‌ی ادوارد مونک و ۲۷ اثر او

Munch /کاور-مستند-ادوارد-مونک/ اکسپرسیونیسم /

مستند ادوارد مونک: «مونک در دوزخ / Munch in hell»

در این صفحه می‌خوانید:

زندگی نامه ادوارد مونک

تصویر-ادوارد-مونک-در-جوانی

زندگی نامه ادوارد مونک

ادوارد مونک در سال ۱۸۶۳ در نرو‍‍ژ به دنیا آمد. او یکی از مهم‌ترین پیام‌آوران اکس‍پرسیونیسم در سده‌ی بیستم بود. مونک با مجموعه‌‌آثارش که خود آن را کتیبه‌ی زندگی می‌نامید، بر هنر مدرن اسکاندیناوی و آلمانی قوی‌ترین تأثیر را گذاشت. او در مدرسه‌ی سلطنتی طراحی اوسلو آموزش دید (۱۸۸۳-۱۸۸۱). چندی بعد، سفرهایش را به فرانسه، ایتالیا و آلمان آغاز کرد. ضمن این سفرها نخستین دوران فعالیت خلاقه‌اش را در عرصه‌های نقاشی، چاپ دستی و طراحی صحنه گذراند. در برلین و پاریس از طریق مجله‌های معتبر به معرفی هنر خود پرداخت (۱۸۹۵-۱۹۰۵). تأثیر جنجالی نمایش آثارش در برلین (۱۸۹۲) به شکل‌گیری «انشعاب» برلین انجامید. س‍‍پس به سبب یک بحران جدی روانی به نروژ بازگشت (۱۹۰۹). دیوارنگاره‌هایی برای دانشگاه اوسلو ساخت (۱۹۱۵-۱۹۱۰). در سال‌های بعد، به نقاشی تک‌چهره، منظره و موضوع‌های اجتماعی روی آورد و برخی از مضمون‌های آثار پیشین خود را دوباره به تصویر کشید. نمایش بزرگی از سیر تحول کارش در برلین و اوسلو برگزار شد (۱۹۲۷). نازی‌ها آثار او را در فهرست هنر فاسد قرار دادند. مونک در نقاشی‌های اولیه‌اش تمایلی آشکار به واقع‌گرایی اجتماعی داشـت. پس از دیداری از پاریس، تحت تأثیر امپرسیونیسـت‌هـا قـرار گرفت. در سـفـر مجـدد بـه پاریس آثار هنرمندان پست‌امپرسیونیسم را دید. این دیدار انگیزه‌ای شد تا امکانات بیانی خط و رنگ را بیازماید؛ ولی آشکارسازی تشویش‌های درونی‌اش راهی به سوی اکسپرسیونیسم آینده گشود. خشونت و عصبیت کار او در باسمه‌هایش نیز ظاهر شد. سلسله تصویرهایش در دهه‌ی ۱۸۹۰، اگرچه همانندی‌هایی با آر نوو داشـت، به لحاظ احساسات‌نمایی شدید، از آثار نمایندگان این جنبش متمایز بود. این تصاویر با خط‌های پیچان و رنگ‌های تیره، نفسانیت و اضطراب سمبولیسم آن زمان را منعکس می‌کرد. مونک برخی از موضوع‌های این نقاشی‌ها (از جمله جیغ) را با روش‌های مختلف چاپ بازسازی کرد و در آن‌ها شیوه‌ی خلاصه‌گویی را به حـد کمال رساند.

پس از بازگشت به زادگاهش، درون‌گرایی و بدبینی او جای به سرزندگی و نشاط داد. اسلوب کارش جسورانه‌تر و آزادتر شد، و رنگ‌هایش درخشش و حرارتی بیشتر یافت. مهم‌ترین دستاورد او در ایـن سـال‌ها، مجموعـه‌ی دیوارنگاره‌های دانشگاه اوسلو بود که در محتوای تصویری‌شـان بر نیروهای مثبت طبیعت، علم و تاریخ تأکید شده بود. دیری نگذشت که مونک با قدرتی بیشتر به احساسات‌نمایی و نمادپردازی پیشین بازگشت. در واقع ، هنر او هیچ‌گاه خصلت القایی و بیانگر را از دست نداد. از جمله آثارش می‌توان اشاره کرد: نقاشی‌های شب (۱۸۹۰)؛ تشویش (۱۸۹۴)؛ چهار دختر روی پل (۱۹۰۵)؛ مرگ مارا (۱۹۰۷)؛ زن جوان نشسته روی تخت معاینه (۱۹۲۵-۱۹۲۸)؛ میان ساعت دیواری و تختخواب (۱۹۴۰).

نقاشی «اضطراب» و «جیغ» را می‌تواند از مهم‌ترین و قدرتمندترین و نمادین­‌ترین آثار مونک به شمار آورد. این نقاشی­‌ها با پرسپکتیو لرزان‌شان یادآور چشم­‌اندازهای شهری پاریس است. اما او آن خیابان­‌های رنگی و روشن در نور روز را به کابوسی از چهره­‌های خیره و قاب­‌های تاریک در منظره­‌های نروژی بدل کرد. در واقع ادوارد مونک با سپری کردن تجربیات امپرسیونیستی خود به علایق سابقش اضطراب، بیگانگی و تنهایی بازگشت. علاوه بر این مونک در تلاش بود تا با این سبک خود به هنرمندانی همچون جیمز انسور که در صدد بازنمایی تنفر خود از بورژوازی بود پاسخ دهد. مونک تجربیات خام و عرفانی گوگن و ون­گوگ همچون فضاهای نامتجانس، رنگ­های درخشان و اشکال رازآمیز را با حس فشار درونی خود در هم آمیخت و به بیانگری خاص خود دست یافت.

منبع: دایرة‌المعارف رویین پاکباز، صفحه‌ی ۱۴۳۹

فرم و لیست دیدگاه

ارسال دیدگاه

۲۳ دیدگاه‌

  • هالان

    شباهت مونک وگوگن در نمادپردازی برام جالبه.به نظرم مونک بیشتر اینکارو با رنگ انجام میداده و گوگن با فرم ها.

    پاسخ
  • نیایش

    مونش در اواسط بیست سالگیش به کسور های دیگه اروپا سفر میکنه همین از تاثیرات تغییر سبک اون در آینده میشه.

    پاسخ
  • مهراد معین‌پور

    حرفتون درسته آقای فرشاد ولی برام عجییبه چون چند جا شنیدم ادوارد مونش پذیرفته شدن آثارش بین مردم براش مهم بوده.البته خب مردم هم از کاراش خوششون میومده.برام عجیبه چون به قول شما خیلی با آثار اون دوره تفاوت داشته.

    پاسخ
سبد خرید۰ محصول