عنوان متن، با تصرفی در یک کلمه، برگرفته از رساله‌ی «عکسیه‌ی حشریه» نوشته‌ی محمدبی‌علی مشکوة‌الملک است.

تصویرِ در قابِ آینه رقیبِ عکس و حریفِ نقاشی‌ست، کمتر نشانه‌اش اینکه آینه را «قاب» می‌گیرند و در معماریِ خانه و قصرها گاه نقطه‌ی کانونیِ اتاق می‌تواند بود؛ شاید منزلتی چون صفحه‌ی بی‌حرکت سطح آب در حوض که آینه‌وار منزل «تصویر» می‌تواند بود اما به قول هانری کربن «تصویر آنجا نیست»، بلکه آینه اینجا «مظهر» تصویر است، «پدیدار» است و با «شکستن آینه» نمی‌توان به تصویر نزدیک‌تر شد بلکه «پدیدارشناسی» می‌طلبد، و توانی برای بازبرد دادن تصویر به باطن آن و نه سطح آینه‌گون. این آینه‌در‌آینه‌ی قاجاری را کاش می‌شد چون استعاره‌ای مفهومی شرح داد، استعاره‌ی مبهمی از این که چطور از خلال بازنگریِ‌ در تصویرِ‌ «خود» هم اینسو-و-آنسوی نگرنده در دید می‌آید، هم آنان که تماشاچی‌اند،‌ هم سوژه‌های دیدن.

بر حاشیه‌ی بالای این «تمثال مبارک همایون» ایستاده کنار «عزیز سلطان» چرک «در میان ایوان عمارت قصر یاقوت»، آقای ناصرالدین‌شاه می‌نویسد «در حالتی که چشم راست ما بد می‌بیند، و خیلی اوقاتم تلخ است.»
از تاریخ عکس اینطور برمی‌آید که هجده ماه به پایان عمر سلطان صاحبقران باقی‌ست، نوردهیِ زیاده لکه‌ی سیاهی و سفیدیِ عکس را مؤکد و عمیق کرده است، اعتمادالسلطنه غُرِ بسیار می‌زند، خانم‌باشی کوتاه نمی‌آید و عشق ماهرخسار راحت نمی‌گذارد، شاه در فکر جشن‌های صاحبقرانی است و پیشگوییِ آن فالگیر که یکسال در شمردنش به خطا رفت.

خواندن دستخط همایونی پای عکس‌ها بازی چشم و خیال‌ و گاه هم مفتاح بعضی نکات است. پایین این عکس به تقریب می‌خوانیم: «ایضاً بهمان تاریخ نصرالله میرزای پسر بزرگ ملک‌آرای مرحوم نوهٔ فتحعلی‌شاه‌ شاه که معلومات عجیب و غریب دارد.» و زیر آن دو کلمه که سخت می‌شود خواند، شاید «خنده دارد» باشد، اگر اینچنین است آن «عجیب» بالایی هم نکند دقیقاً «عجب» باشد و دست انداخته؟

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.