اظهارات نردروم در سخنرانی افتتاحیهی نمایشگاه دائمی آثارش نشاندهندهی فهمی عمیق، هرچند اجمالی، است که او از ماهیت کارش دارد. بهرغم وجود تفاوتهای خرد و کلانِ موجود بین ارسطو و افلاطون، هر گونه آشنایی با آرا و افکار ایشان، ما را به آن تمایز سفتوسختی که نردروم بین این دو قائل است نمیرساند. اما اغراق او حتی در اینجا هم آموزنده است: نردروم افلاطون را «پدرِ پدران مدرنیسم» معرفی میکند که «تقلید و پیروی از طبیعت» را مصداق عملی سخیف دانسته است، در حالی که ارسطو را کسی معرفی میکند که دیدگاهی متضاد با افلاطون دارد و تقلید و پیروی از طبیعت را بزرگ داشته است. اما عمق بصیرت نردروم آنجا مشخص میشود که ریشهی برخورد تحقیرآمیز افلاطون با هنر را در نگرهی «ایدهها/ صور» پیدا میکند. آنچه نردروم در اینجا میگوید دقیق است. هرچند فلاسفهی یونان باستان هم اپیستمه و هم تخنه را مصداق دانش و معرفت میدانستند و گاه آن دو را عملاً به جای یکدیگر به کار میبردند، اما هرچه پیشتر آمدند مرز بین «اپیستمه/ دانش دقیق/ جهان ایدهها» و «تخنه/ دانش عملی و مولد» پررنگتر شد. هرچند در خود یونان هم در دورههای متفاوت شاهد رویکردهایی متفاوت به هنر هستیم (کافی است به دو صورتبندیِ اگر نگوییم متضاد دستکم نامتشابه در رسالههای جمهور و ایون توجه کنیم)، در نزد او جایگاه اعلای اپیستمه، بهعنوان شناخت محضی که نیازی به عمل درآمدن ندارد، محفوظ است، در حالی که جایگاه تخنهکاران صرفاً در جنب اهالی اپیستمه (فیلسوفان) و بهعنوان بازوی اجرایی آنان درخور احترام است. ارسطو در ادامه، با افزودن یک جزء دیگر، تقسیمبندیِ دوتایی افلاطون (اپیستمهـ تخنه) را سهتایی کرد (اپیستمهـ تخنهـ فرونسیس) و برای پراکسیسـ فرونسیس بهعنوان دانش یا حکمت عملی جایگاهی متمایز در کنار آن دو شناخت دیگر قائل شد. اما حتی این تعدیلهای بعدیِ ارسطو هم در نفس تقسیمبندی دانش به «نظری و عملی» تغییری بنیادین ایجاد نکرد. ویژگی دانش عملی (تخنه/ فرونسیس) به عمل درآوردن بصیرتهای برآمده از دانش نظری (اپیستمه) است و همواره در نسبت با آن مشخص میشود. ازهمینرو، حتی آنجا که ارسطو در مقابل حملات و انتقادهای افلاطون به دفاع از شعر برمیآید، آن را به جهت برآوردن غایتی موجه میشمرد که بهطور نظری، در عالم اپیستمه، شهود شده است. برای ارسطو، کار شاعر همچون کار طبیب درمان فرد بیمار یا بازگرداندن «سلامتی» بهعنوان یک غایت یا یک ایده و ایدئال است، منتها در اینجا کاتارسیس شعری از راه ترس و شفقت و در قالب فرمی که همان طرحساخت شعر باشد، و البته با ابزار و ادوات شعریِ مربوط، به انجام میرسد.
برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.
فرم و لیست دیدگاه
۹ دیدگاه
مقاله بسیارمفیدی بود. متاسفانه رای من هم پنج ستاره بود ولی به اشتباه هیچ ثبت شد!
نظر لطف شماست دوست عزیز. در صورتی که صفحه را رفرش کنید میتوانید مجددا رای خود را ثبت کنید.
عالی بود. ممنون
شاه بیت این مقاله اینه: "آرتیستها در جهان هنر قدرتی ندارند. این ناقدان، کیوریتورها و مورخان هستند که قدرت دارند"، و متاسفانه کاملا هم درسته، همین ها هستن که مسیر رو به بیراهه بردن و هنرمندای واقعی رو منزوی کردن. عالی بود،ممنون
سپاس از نظر شما دوست عزیز.
چالش برانگیز بود و مفید. رای من ۵ ستاره بود اما متاسفانه به اشتباه ۱ستاره ثبت شد.
ممنون که نظرتون رو به اشتراک گذاشتید.
برایم خیلی مفید و جذاب بود، سپاس
سپاس از نظر شما.