
هنر کیچ
واژهی کیچ (kitsch) شاید یکی از قدیمیترین، ابتداییترین و ابهامآمیزترین اصطلاحاتی است که برای تعریف هنر عامهپسند جوامع مدرن به کار رفته، با وجود این اصطلاحی است که در سطحی جهانی قابل درک است. اصطلاح مذکور نخستین بار در نوشتههای منتقدین اجتماعی و فرهنگی اواخر قرن نوزدهم برای تشریح اثرات صنعتمداری زودرس بر فرهنگ متداول کشورهای غربی، ظاهر شد. این اصطلاح حدوداً در طول یک قرنی که از کاربرد آن میگذرد، دچار تحول شده و مجموعهی متنوعی از معانیای را که گهگاه تا حدی متناقض هم بودهاند، به خود گرفته است.
ریشهی دقیق «کیچ» نامعلوم است: برخی کیچ را “keetcheetsy” روسی به معنی مغرور و متکبربودن نسبت میدهند، در عین حال دیدگاهی که پذیرفتهتر است ریشههای آنرا به بازارهای هنری مونیخ در دههی ۱۸۶۰ نسبت میدهد، جایی که «کیچ»، برای تعریف نقاشیها و طراحیهای ارزانقیمت به کار میرفت (لغت انگلیسی توسط آلمانیها غلط تلفظ شد، یا با فعل آلمانی verkitschen به معنی «کمارزش ساختن» جایگزین گردید.
آثار هنری کیچ خوشایند ذائقههای سادهانگار طبقهی بورژوای تازهمرفه و سربرآورده مونیخ بود که به رسم نوکیسگان، خواهان چیزهایی بودند که فکر میکردند نمونهی بارز «سلیقه سطح بالا» است، بیآنکه بدانند این سلیقهی سطح بالا دقیقاً چیست. کیچ معمولاً در آسانترین شکل شامل مجسمههای زینتی، خرتوپرتهای مختلف، زلم زیمبوهای مصنوعی احساسبرانگیز، یادگاریها و اشیای زینتی که نشاندهندهی سادگی کودکانهای هستند، میشود. چیزهایی که به سهولت قصد دارند احساس خوبی درباره خود و دنیا به ما ببخشند. به هر حال آنچه کیچ را کیچ میسازد، ابداً حقیقت تزیینیبودنش نیست، بلکه آن است که کیچ به طور تصنعی این سهولت تزیینی بودن را تا حد یک بیانیه هنری که به طرز بیمانندی ساختگی است، بزرگ جلوه میدهد.
امروزه هنرمندانی چون جف کونز را از مهمترین هنرمندانی این هنر میدانند که در شمارهی ۷ به او و آثارش پرداختهایم. البته نقاشی چون اد نردروم را نباید نادیده گرفت که نظراتش دربارهی کیچ برای درک این مفهوم میتواند بسیار کمککننده باشد. در شمارهی ۹ و مطالبی در بخش هنر جهان در سایت حرفه: هنرمند به او نیز پرداختهایم.